دوست دهد جان خود از بهر دوست

از پی میراث یکی خشم ناک

ریخت به کین خون برادر به خاک  

تیغ به خون شسته ز پهنای دست

پیش در میر ولایت گذشت

دید دو برنای چو سرو بلند

یافته ز آسیب گناهی گزند

تیغ برآورده سیاست گری

تا به هر آسیب رباید سری

کرد یکی از جگر مهر زای

روی به سیاف که بهر خدای

گردن من زن قدری پیشتر

کو زید از من قدری بیشتر

وان دگرش گفت که بفگن سرم

تا مرم و مردن او ننگرم

هر یک ازین گونه در آن دستبرد

جان ز برای دگری می‌سپرد

مرد سیاستگر شمشیر گیر

ماند در ران حال تحیر پذیر

گفت چه خویشی است شما را به هم

وین چه طریق است وفا را به هم

هر دو نمودند که یاریم و بس

وین دم یاری است در آخر نفس

کرد برادر کش نظارگی

سر به گریبان ستمگارگی

گفت به سیاف که شمشیر کار

از سرشان بگذر و بر من گذار

دوست دهد جان خود از بهر دوست

من بکشم جان برادر ز پوست

هر که بدین گونه فتد در وبال

عیش حرامش بود و خون حلال

وان شغبی کان دو سه تن ساختند

قصه به گوش ملک انداختند

داد ملک آن دو جوان را خلاص

کرد به عدل این دیگری را قصاص

مرد که با خون خود آورد دست

چون نگری دشمن جان خودست

خسرو از اهل رحم این را مجو

قطع رحم را رحم الله مگو

 

میروم تا بسجود بت دیگر باشم

ای گل تازه که بویی ز وفا نیست تورا / خبر از سرزنش خار جفا نیست تورا

رحم بر بلبل بی برگ و نوا نیست تورا / التفاتی به اسیران بلا نیست تو را

ما اسیر غم و اصلا غم ما نیست تورا / با اسیر غم خود رحم چرا نیست تورا؟

فارغ از عاشق غمناک نمیباید بود

جان من، اینهمه بی باک نمیباید بود

 

همچو گل چند به روی همه خندان باشی؟ / همره غیر به گلگشت و گلستان باشی؟

هر زمان با دگری دست و گریبان باشی؟ / زان بیاندیش که از کرده پشیمان باشی

جمع با جمع نباشند و پریشان با شی / یاد حیرانی ما آری و حیران باشی

ما نباشیم، که باشد که جفای تو کشد؟

به جفا سازد و صد جور برای تو کشد؟

ادامه نوشته

غم آذربایجان غم ماست

دیوارها رفتند
سقف ها آمدند
همه چیز حتی صدای تو لرزید
حتی دست های تو دور گردنم
حلقه گرمی که سرد شد
سرد
حالا برای لحظه ای مرگ را کنار بگذار
و مرا ببوس
پیش از آنکه آغوش مان را از زیر آوار در آورند
"آرش نصرت اللهی، روزنامه شرق"

خوابیدی بدون لالایی و قصه
بگیر آسوده بخواب بی درد و غصه
دیگه كابوس زمستون نمی بینی
توی خواب گلهای حسرت نمی چینی
دیگه خورشید چهرتو نمی سوزونه
جای سیلی یا یه باد روش نمی مونه
دیگه بیدار نمی شی با نگرونی
یا با تردید كه بری یا كه بمونی...

میدان مغناطیسی، همرفت گوشته و تکتونیک (2012/08/05)

در یک مقیاس زمانی از ده ها تا صدها میلیون سال، میدان زمین مغناطیسی ممکن است تحت تأثیر جریان های گوشته بوده است. واژگونی پی در پی قطب های میدان مغناطیسی زمین همچنین می تواند با فرآیندهای درون گوشته مرتبط باشد. اینها نتایج تحقیقات ارائه شده توسط گروه علوم زمین در نسخه پیشروی " Nature Geoscience " در تاریخ یکشنبه، 29 جولای است. نتایج نشان می دهد که چگونه فرآیندهای سریع در هسته بیرونی، که به میزان حداکثر حدود یک میلی متر در هر ثانیه جریان می یابد ، با فرآیندهای که در گوشته رخ می دهد و بیشتر در محدوده سرعت سانتی متر در هر سال است پیوسته است.

ادامه نوشته

افرادی که پارتی و آشنا داشته باشند، در دستگاه‌ها استخدام می‌شوند.

نماینده خوی در مجلس با بیان اینکه جوانان ما به دلیل نبود اشتغال واقعا در معرض افسردگی و ناامیدی قرار دارند، گفت:‌ هم‌اکنون افرادی که پارتی و آشنا داشته باشند، در دستگاه‌ها استخدام می‌شوند.
ادامه نوشته

جنگنده جدید بدون ناوبر نیروی دریایی، وعده آینده بدون خلبان

جنگنده X-47B

فن آوری حمل و نقل هوایی نظامی به تدریج در حال هل دادن خلبانان از کابین خلبان است. آیا پس از آن نوبت هواپیماهای تجاری است؟

لب کلام

·  پرده برداری از X-47B، یکی دیگر از پرش های رو به جلو در توسعه فن آوری هوایی بدون سرنشین است.

·  به عقیده کارشناسان در این زمینه، تکنولوژی حمل و نقل هوایی از قوانین و مقررات پیش افتاده است.

·  هواپیمای بدون سرنشین در نهایت می تواند برای حمل و نقل باری و حتی مسافران مورد استفاده قرار گیرد، اما ایمنی نگرانی اصلی می باشد.

 

ادامه نوشته

سفر از میان مجرای آتشفشانی

چقدر خاکستر در طی فوران های آتشفشانی آینده زمین وارد اتمسفر خواهد شد ؟ فوران های اخیر آسیب پذیری های مداوم ما را طی انتشار خاکستر نشان داده است ، که طی این فوران ها ممکن است صنعت حمل و نقل هوایی مختل شده و باعث میلیاردها دلار ضرر اقتصادی شود. دانشمندان به طور گسترده ای بر این باورند که اندازه ذرات آتشفشانی را فرآیندهای تکه تکه شدن اولیه تعیین می کند، هنگامی که ماگمای حبابی در اعماق آتشفشان به جریان ذرات گاز تغییر می یابد.

اما تحقیقات جدید فناوری گرجستان نشان می دهد فوران آتشفشانی یک فرایند پویا است که در آن مقدار و اندازه خاکستر آتشفشانی در واقع به آنچه که بعد از آن اتفاق می افتد وابسته است، به عنوان مثال سرعت حرکت ذرات به سمت سطح.

This is Mt. St. Helens in Washington. -  Josef Dufek
This is Mt. St. Helens in Washington. - Josef Dufek

برگردان: مسعود لطفه نیا

منبع: http://www.geologytimes.com/research/Traveling_through_the_volcanic_conduit.asp

 

منطقه مرده پایین آمده: خشکسالی برای چیزی متشکرم!

Deadzone

خشکسالی که سوزاننده ی غرب است به خلیج مکزیک اجازه می دهد که یک دم هوای تازه تنفس کند.

امسال، "منطقه مرده" که یک تکه از آب تشنه ی اکسیژن در دهانه رودخانه می سی سی پی است، از نطر کوچکی چهارمین مقداری است که تا کنون توسط سازمان ملی اقیانوس و جو (NOAA) ثبت شده است.

منطقه مرده است هنوز هم بزرگتر از ایالت دلور(Delawar)، با اندازه 2889 مایل مربع (7482 کیلومتر مربع)، می باشد.

برگردان: مسعود لطفه نیا

منبع: http://news.discovery.com/earth/dead-zone-down-due-to-drought-120801.html

 

طلای بیشتر - و دیگر مواد معدنی - در داخل تپه های تار( thar )؟

اگرچه تکنولوژی بسیاری از حدس و گمان ها را از معدن کاری گرفته است، رشته کوه ها هنوز  آشکارا محیط های دشواری  برای جستجوی مواد معدنی با ارزش هستند. روش های مختلفی از جمله اندازه گیری میدانهای گرانشی و مغناطیسی، به منظور تهیه تصویری از محیط های زیرزمینی، استفاده می شود. میدانهای گرانشی و مغناطیسی می توانند به راحتی توسط عواملی مانند تغییر در ارتفاع توپوگرافی، سنجش درجه حرارت و فشار هوا مشخص شوند.

ادامه نوشته

چادرهای آینده

Tent-zoom

عکس: چادر 2 پوندی Sierra Designs.صاحب امتیاز: Sierra Designs.

آیا وزن کوله پشتی پیاده روی شما تقریبا به اندازه خودتان است؟ نمایشگاه تجاری خرده فروشی صحرایی، در سالت لیک سیتی در این هفته برخی از آخرین پیشنهادات ارائه شده شرکت ها را در مورد چادرهای های­تکنولوژی (تکنولوژی بالا) و ابزارهای صحرایی نشان می دهد.

برای اولین بار است که چادری زیر 2 پوند(0.907 کیلوگرم)ساخته شده است. طرح این چادر دندانه دار بوده، با پارچه بادبانی ساخته شده و تیرهای آن فیبر کربن است.

این چادر قطعا کار برجسته ای در فن آوری چادرهای مدرن و در طراحی شرکت ، "GizMag blogs است." به جای نایلون یا پلی استر استاندارد از فیبر کوبن(cuben) فوق سبک استفاده شده و پارچه بسیار با دوام مورد استفاده در پارچه بادبانی، برای ایجاد بدنه چادر و پراندن یکپارچه باران به کار رفته است. فیبر کوبن(Cuben) بیشتر و بیشتر در بازار ابزارهای فضای آزاد در طول چند سال گذشته نشان داده شده است، و درچادرهای دیگری مانند Brooks-Range Rocket و and Terra Nova Laser Ultra 1 نیز به کار رفته است.

اگر کاهش قیمت 1.799 $ شیب کمی برایتان به نظر می رسد، همچنین باید بدانیددر نتیجه یBig Agnes ، این چادر بدون زیپ می باشد و از آهن ربا برای چسبیدن درها و بسته شدن استفاده شده است.

تحلیل توسط: Sheila Eldred

منبع:http://news.discovery.com

برگرداننده: مسعود لطفه نیا

مقیاس زمان زمین شناسی GSA

مقیاس زمانی چاپ شده در ماه آوریل / ​​مه 2009 GSA حاوی یک خطای املایی (تحت عنوان ORDOVICIAN: HIMANTIAN که باید   HIRNANTIAN باشد). این صفحه حاوی نسخه تصحیح شده است.

برای دریافت به این آدرس بروید:

http://www.geosociety.org/science/timescale/

بهلول و امام صادق(ع)

روزی بهلول داشت از کوچه ای می گذشت شنید که استادی به شاگردهایش می گوید : من در سه مورد با امام صادق(ع) مخالفم.
یک اینکه می گوید خدا دیده نمی شود . پس اگر دیده نمی شود وجود هم ندارد.
دوم می گوید : خدا شیطان را در آتش جهنم می سوزاند در حالی که شیطان خود از جنس آتش است و آتش تاثیری در او ندارد...
سوم هم می گوید : انسان کارهایش را از روی اختیار انجام می دهد در حالی که چنین نیست و از روی اجبار انجام می دهد.
بهلول که شنید فورا کلوخی دست گرفت و به طرف او پرتاب کرد.
اتفاقا کلوخ به وسط پیشانی استاد خورد. استاد و شاگردان در پی او
افتادند و او را به نزد خلیفه آوردند
خلیفه گفت : ماجرا چیست؟ استاد گفت : داشتم به دانش آموزان درس می دادم که بهلول با کلوخ به سرم زد. و الان درد می کند.
بهلول پرسید : آیا تو درد را می بینی؟
گفت : نه
بهلول گفت : پس دردی وجود ندارد. 
ثانیا مگر تو از جنس خاک نیستی و این کلوخ هم از جنس خاک پس در تو تاثیری ندارد.
ثالثا : مگر نمی گویی انسانها از خود اختیار ندارند ؟ پس من مجبور بودم و سزاوار مجازات نیستم.
استاد اینها را شنید و خجل شد و از جای برخاست و
رفت!!!

چهارمورد که شاید هرگز در مورد موبایل نشنیده باشید

چهارمورد که شاید هرگز در مورد موبایل نشنیده باشید

 

اقداماتی وجود دارد که می توان در مواقع فوری و ضروری انجام داد. موبایل شما می تواند یک نجات دهنده زندگی یا یک ابزار فوری برای نجات باشد.


    
اول      وضعيت فوق العاده

 

شماره تلفن وضعيت فوق العاده در كشورهاي جهان 112 است. در ایران نیز اگرحتی در یک مکان خارج از محدوده شبکه موبایل خود قرار داشته باشید، شماره 112 را بگیرید، موبایل در هر شبکه موجود جستجو می کند تا یک تماس وضعيت فوق العاده برای شما برقرار کند. (پلیس، اورژانس، آتش نشانی یا...) و جالب اینکه این شماره حتی زمانیکه صفحه کلید قفل است نیز کار می کند. امتحان کنید.

حتی با گوشی بدون سیم کارت نیز میتوانید به شماره 112 زنگ بزنيد.

دوم       آیا تا بحال کلیدهای خود را در ماشین جاگذاشته اید؟


آیا ماشین شما یک دستگاه کنترل از راه دور بدون کلید دارد؟ این وسیله می تواند روزی مفید باشد. یک دلیل خوب برای داشتن یک موبایل: اگر شما کلیدهای خود را در ماشین جاگذاشته باشید،و مثلاً دستگاه کنترل در منزل باشد به موبایل یک نفر در منزل از طریق موبایل خودتان تماس بگیرید. تلفن خود را در حدود فاصله 1 متر از ماشین قرار دهید و از فرد مقابل در منزل بخواهید که کلید کنترل درب بازکن ماشین را فشار دهد، و آنرا نزدیک موبایل خود قرار دهد. قفل ماشین باز خواهد شد. با این کار نیاز نیست کسی کلیدها را شخصاً بیاورد.فاصله هیچ تاثیری ندارد. شما می توانید کیلومترها فاصله داشته باشید، اگر بتوانید با کسی که ریموت کنترل ماشین را دارد ارتباط برقرار کنید، می توانید قفل ماشین خود را باز کنید. باور ندارید امتحان کنید و متعجب شوید . 


 

سوم    چگونه یک موبایل دزدیده شده را غیرفعال کنیم؟


برای چک کردن شماره سریال موبایل خود، کلید های زیر را به ترتیب فشار دهید:

*#06#

 یک کد دیجیتالی  روی صفحه نمایش ظاهر می شود. این شماره مختص دستگاه شما است. این شماره را یادداشت کنید و در جایی امن نگه دارید. هنگامیکه موبایل شما دزدیده می شود، می توانید با پشتیبان شبکه خود تماس بگیرید و این کد را به آنها بدهید. سپس آنها قادر خواهند بود دستگاه شما را مسدود کنند، حتی اگر دزدها SIMکارت را عوض کرده باشند. تلفن شما کاملاً غیرقابل استفاده خواهد شد. شما ممکن است نتوانید موبایل خود را بازپس گیرید، اما حداقل می دانید کسیکه آنرا دزدیده است دیگر نمی تواند از آن استفاده کند یا آنرا بفروشد. اگر هر کسی این کار را بکند، دیگر دزدیدن موبایل هیچ فایده ای نخواهد داشت.

 

 


چهارم       قدرت باطری مخفی شده


در نظر بگیرید باطری موبایل شما خیلی کم است. برای فعال کردن کلیدهای  #3370* را فشار دهید. (البته بعضي گوشيها)موبایل شما با این اندوخته راه اندازي مجدد خواهد شد و موبایل افزایش 50 % در باطری را نشان می دهد. این فضای اندوخته هنگامیکه موبایل خود را شارژ می کنید، خودبه خود شارژ خواهد شد.

« خداوند از انسان چه می خواهد؟!...»

« خداوند از انسان چه می خواهد؟!...»

شبی از شبها، شاگردی در حال عبادت و تضرع  وگریه و زاری بود.

در همین حال مدتی گذشت، تا آنکه استاد خود را،  بالای سرش دید، که  با تعجب و حیرت؛  او را،  نظاره می کند !

استاد پرسید : برای چه این همه  ابراز ناراحتی و گریه و زاری می کنی؟

شاگرد گفت : برای طلب بخشش و گذشت خداوند از گناهانم، و  برخورداری از لطف خداوند!

استاد گفت : سوالی می پرسم ، پاسخ ده؟

شاگرد گفت : با کمال میل؛  استاد.

استاد گفت : اگر مرغی را، پروش دهی ، هدف تو  از  پرورشِ آن  چیست؟

شاگرد گفت: خوب معلوم است استاد؛ برای آنکه از گوشت و تخم مرغ آن بهره مند شوم .

استاد گفت: اگر آن مرغ، برایت گریه و زاری کند، آیا از تصمیم خود، منصرف خواهی شد؟

شاگردگفت: خوب راستش نه...!نمی توانم هدف دیگری از پرورش آن مرغ، برای خود، تصور کنم!

استاد گفت: حال اگر این مرغ ، برایت تخم طلا دهد چه؟ آیا باز هم او را، خواهی کشت، تا از آن بهره مند گردی؟!

شاگرد گفت : نه هرگز استاد، مطمئنا آن تخمها، برایم مهمتر و  با ارزش تر ، خواهند بود!

استاد گفت : 

پس تو نیز؛ برای خداوند، چنین باش!

همیشه تلاش کن، تا با ارزش تر از جسم ، گوشت ، پوست و استخوانت؛ گردی.

تلاش کن تا آنقدر  برای انسانها، هستی و کائنات خداوند، مفید و با ارزش شوی

تا  مقام و لیاقتِ  توجه، لطف و  رحمتِ  او را، بدست آوری .

خداوند از  تو  گریه و  زاری نمی خواهد!

او، از تو حرکت، رشد، تعالی، و  با ارزش شدن را می خواهد ومی پذیرد

«« نه ابرازِ ناراحتی و گریه و  زاری را.....!!!»

مناظره با جناب خر

اندر حكايت ملاقات حقير با جناب خر و دعوت من از ايشان به آدم شدن و استدلال و راضي بودن ايشان به خر بودن و شرمنده شدن حقير وآرزوي من كه

اي كاش كه قانون خريت      جاري بشود به هر ولايت
مناظره با جناب خر
روزی به رهی مرا گذر بود
خوابیده به ره جناب خر بود

از خر تو نگو که چون گهر بود
چون صاحب دانش و هنر بود

گفتم که جناب در چه حالی
فرمود که وضع باشد عالی

گفتم که بیا خری رها کن
آدم شو و بعد از این صفاکن

گفتا که برو مرا رها کن
زخم تن خویش را دوا کن

خر صاحب عقل و هوش باشد
دور از عمل وحوش باشد

نه ظلم به دیگری نمودیم
نه اهل ریا و مکر بودیم

راضی چو به رزق خویش بودیم
از سفرۀ کس نان نه ربودیم

دیدی تو خری کشد خری را؟
یا آنکه برد ز تن سری را؟

دیدی تو خری که کم فروشد ؟
یا بهر فریب خلق کوشد ؟

دیدی تو خری که رشوه خوار است؟
یا بر خر دیگری سوار است؟

دیدی تو خری شکسته پیمان؟
یا آنکه ز دیگری برد نان؟

دیدی تو خری حریف جوید؟
یا مرده و زنده باد گوید؟

دیدی تو خری که در زمانه؟
خرهای دیگر پیش روانه

یا آنکه خری ز روی تزویر
خرهای دیگر کشد به زنجیر؟

هرگز تو شنیده ای که یک خر؟
با زور و فریب گشته سرور

خر دور ز قیل و قال باشد
نارو زدنش محال باشد

خر معدن معرفت کمال است
غیر از خریت ز خر محال است

تزویر و ریا و مکر و حیله
منسوخ شدست در طویله

دیدم سخنش همه متین است
فرمایش او همه یقین است

گفتم که ز آدمی سری تو
هرچند به دید ما خری تو

بنشستم و آرزو نمودم
بر خالق خویش رو نمودم

ای کاش که قانون خریت
جاری بشود به هر ولایت

چوبه‌های دار این سرزمین بلند است

می‌دانم

قدت نمی‌رسد

برای به آغوش گرفتنم

چوبه‌های دار این سرزمین بلند است.

*

اینگونه که دارها را بلند می‌سازند

می‌دانم

در آخرین دیدارمان

قدت نمی‌رسد

برای به آغوش گرفتنم

 

 

از: سیدحیدر بیات

ترجمه از : همت شهبازی

کاربردهای صنعتی(خاک)- الینا آخش

برای دانلود پورپوینت کاربردهای صنعتی(خاک) بر روی لینک زیر کلیک کنید:

http://parsaspace.com/files/9976094884/?c=892

کاربردهای صنعتی(خمیر، کاغذ، چوب) - رقیه علیمحمدی

 برای دانلود کاربردهای صنعتی(خمیر، کاغذ، چوب) بر روی لینک زیر کلیک کنید:

http://parsaspace.com/files/9876094884/?c=892

بررسی خصوصیات دستگاه XRF- فروهر نورانی

برای دانلود بررسی خصوصیات دستگاه XRF بر روی لینک زیر کلیک کنید:

http://parsaspace.com/files/7008094884/?c=892

نگاهی بر اندیشه های شیطان پرستی

برای دانلود پورپوینت نگاهی بر اندیشه های شیطان پرستی بر روی لینک زیر کلیک کنید:

http://parsaspace.com/files/5449594884/?c=859

کانی زایی مس، سرب و روی در منطقه طارم- مسعود لطفه نیا

برای دانلود پورپوینت cu,pb,zn mineralization in tarom بر روی لینک زیر کلیک کنید:

http://parsaspace.com/files/1928594884/?c=859

در صورت هرگونه اشکال از لینک های کمکی در ادامه مطلب استفاده نمایید:

 

ادامه نوشته

دانلود رایگان کتاب Economic Evaluations in Exploration, Wellmer et al 2008

Economic Evaluations in Exploration, Wellmer et al 2008

برای دانلود بر روی لینک زیر کلیک کنید

http://s1.picofile.com/file/6702255530/Economic_Evaluations_in_Exploration_Wellmer_et_al_2008.pdf.html

بوسه عشق  

گفته بودم که اگربوسه دهی توبه کنم

 که دگربارازاین گونه خطانکن

م بوسه دادی وچو برخاست لبت ازلب من

  توبه کردم که دگرتوبه بی جانکنم

 گفتم آیا بوسه بررویت زنم یابرلبت.

گفت:عاشقی،چشم داری

هرکجانازکتراست

نحوه اعتراض به نتایج استخدامی آموزش و پرورش

در رابطه با بررسی تخلفات در آزمون استخدامی آموزش و پرورش دبیر هیئت مرکزی گزینش آموزش و پرورش از تشکیل گروه رسیدگی به تخلفات در این آزمون خبر داد: داوطلبانی که در آزمون مرحله دوم استخدامی آموزش و پرورش پذیرفته نشده اند در صورت شکایت می توانند به هیئتی که در مرکز آموزش و پروش استانها تشکیل شده رجوع فرمایند

زندگی دقیقه ای است  بی خیال!

پرتقال خونی بزرگ گفت:

«من

از تمام میوه ها سرم!»

موز گفت:

«اشتباه می کنی

من که بهترم!»

ناگهان یکی رسید

خسته بود

پرتقال خونی، اول از همه

قاچ شد

بعد موز...

چند لحظه بعد

نه جناب موز مانده بود

نه جناب پرتقال

زندگی دقیقه ای است

بی خیال!

 

دست بردار

دست بردار ، ز تو در عجب ام

به در بسته چه می کوبی سر

نیست ، می دانی ، در خانه کسی

سر فرو می کوبی باز به در

تو را به من داد

  از خداوند یک گل رز خواستم                      I asked God 4 a rose 

 

یک باغ به من داد                           & he gave me a garden

 

از خداوند قطره ای اب خواستم              I ask God 4 a drop of water

 

اقیانوس اب را به من داد                           & he gave me an ocean

     

 از خداوندفرشته ای خواستم      I asked God 4 an angel &

 

و او تو را به من داد                                      He gave me u

my world

World is a common name for the sum of human civilization living, specifically human experience, history, or the 'human condition' in general, worldwide, i.e. anywhere on Earth.[2] In a philosophical context, World may refer to the Universe, everything that constitutes reality. Some authors, such as Carl Sagan, use the term worlds to refer to heavenly bodies.

اینجا کسی هشیار نیست

محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت
مست گفت ای دوست این پیراهن است افسار نیست


گفت مستی زان سبب افتان و خیزان میروی
گفت جرم راه رفتن نیست ره هموار نیست


گفت می باید تو را تا خانه قاضی برم
گفت رو صبح آی قاضی نیمه شب بیدار نیست


گفت نزدیک است والی را سرای آنجا شویم
گفت والی از کجا در خانه خمار نیست


گفت تا داروغه را گوییم در مسجد بخواب
گفت مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست


گفت دیناری بده پنهان و خود را وا رهان
گفت کار شرع کار درهم و دینار نیست


گفت از بهر غرامت جامه­ات بیرون کنم
گفت پوسیدست جز نقشی ز پود و تار نیست


گفت آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه
گفت در سر عقل باید بی کلاهی عار نیست


گفت می بسیار خوردی زان چنین بیخود شدی
گفت ای بیهوده گو حرف کم و بسیار نیست


گفت باید حد زند هشیار مردم مست را
گفت هشیاری بیار اینجا کسی هشیار نیست

شب های قدر

می کشم آنکه برادرم کشت

گرگها خوب بدانند که در این ایل غریب
گر پدر مرد تفنگ پدری هست هنوز   
گرچه مردان قبیله همگی کشته شدند
توی گهواره ی چوبی پسری هست هنوز
اب اگر نیست نترسید که در قافله مان
دل دریایی و چشمان تری هست هنوز 

 

قشنگه ها

اشکتم

 دوست دارم اشک باشم گوشه چشمت نشینم

تا اگر روزی بیفتم صورت ماهت ببوسم .

اگر تو نباشی

اگر تو نباشی هزار بار گریه هم مرا سبک نمی کند

و ابرهای مهربان هم نمی توانند

 غباری را که بر دلم خواهد نشست بشویند

اگر تو نباشی ، چه خواب باشم و چه بیدار

حتم دارم روزگار تکه کاغذیست افتاده

در گوشه خیابانی دراز

خیابانی که پای هیچ عاشقی به ان باز نشده است

اگر تو نباشی ، چه در کنار پنجره بایستم

چه در شبستانی نمور و بی نور بنشینم

اشتیاقی برای دیدن افتاب ندارم

دوری تو را بی تعارف و مبالغه بگویم

حتی به اندازه یک نفس کشیدن تاب ندارم

باز هم خدا هست

سال نو مبارک

عاشقان عیدتان مبارک

عید بر عاشقان مبارك باد **عاشقان عیدتان مبارك باد

عید ار بوی جان ما دارد **در جهان همچو جان مبارك باد

بر تو ای ماه آسمان و زمین **تا به هفت آسمان مبارك باد

عید آمد به كف نشان وصال **عاشقان این نشان مبارك باد

روزه مگشای جز به قند لبش **قند او در دهان مبارك باد

عید بنوشت بر كنار لبش **كاین می بی‌كران مبارك باد

عید آمد كه ای سبك روحان **رطل‌های گران مبارك باد

چند پنهان خوری صلاح الدین **بوسه‌های نهان مبارك باد

گر نصیبی به من دهی گویم **بر من و بر فلان مبارك باد

آفریدگارا

خداوندا

دستانم خالیند و دلم غرق در آرزوها

یا به قدرت بیکرانت دستانم را توانا گردان

و یا دلم را از آرزوهای دست نیافتنی خالی کن...

خداوندا....

آرزویی جز پاک زیستن و پاک مردن را ندارم

پس کمکم کن تا در این دنیای نامرد پاک بمانم...

یا رب مرا دریاب.....

طنز

با توجه به نزدیکی آغاز سفرهای راهیان نور به مناطق جنگی رئیس سازمان حفظ و نشر ارزش های دفاع مقدس در بیانیه ای اعلام نمود که با توجه به نشست چندین متری شلمچه و دیگر مناطق جنگی به علت برداشت های غیر مجاز زائران، از تمامی زائرین محترم تقاضامندیم که بدون مجوز و هماهنگی خاک برداشت ننمایند، وی همچنین تاکید کرد که اقدامات پیشگیرانه ای  از جمله، ممنوعیت حمل بطری های نوشابه به این میادین صورت گرفته است.
نکته: چه خوب بود ملت خود می دانستند که چه می کنند تا دیگران سرنوشتشان را تایین نکنند.

منتظرم

جاده در انتظار است

     در انتظار تو

       و چشم برای دیدنت بی تاب

          جاده در انتظار است تا خاک پایت شود

                              و من برای آمدنت

                        جز اشکی در چشم

                              آهی در دل

و چشمی به راه چه می توانم داشت

و لحظه هایی را که به پایت خواهم ریخت

روز ها و شب ها را جاده در انتظاراست

در انتظار تو.......

 

چهار شمع

چهار شمع به آهستگي مي‌سوختند، در آن محيط آرام صداي صحبت آنها به گوش مي‌رسيد.

شمع اولي گفت: من صلح و آرامش هستم، هيچ كسي نمي‌تواند شعله مرا روشن نگه دارد من باور دارم كه به زودي مي‌ميرم. "سپس شعله صلح و آرامش ضعيف شد تا به كلي خاموش شد"
شمع دومي گفت: من ايمان و اعتقاد هستم، ولی براي بيشتر آدمها ديگر چیز ضروری در زندگي نيستم پس دليلي وجود ندارد كه ديگر روشن بمانم."سپس با وزش نسيم ملايمي ايمان نيز خاموش گشت"

 شمع سومي با ناراحتي گفت:  من عشق هستم ولي توانايي آن را ندارم كه ديگر روشن بمانم، انسانها من را در حاشيه زندگي خود قرار داده‌اند و اهميت مرا درك نمي‌كنند، آنها حتي فراموش كرده‌اند كه به نزديكترين كسان خود عشق بورزند. "طولي نكشيد كه عشق نيز خاموش شد"

ناگهان كودكي وارد اتاق شد و سه شمع خاموش را ديد، گفت: چرا شما خاموش شده‌ايد، همه انتظار دارند كه شما تا آخرين لحظه روشن بمانيد. سپس شروع به گريستن كردسپــــــــس

 شمع چهارم گفت: نگران نباش تا زمانيكه من وجود دارم ما مي‌توانيم بقيه شمع‌ها را دوباره روشن كنيم، مـن امـــيد هستم.

با چشماني كه از اشك و شوق مي‌درخشيد، كودك شمع اميد را برداشت و بقيه شمع‌ها را روشن كرد.

شعر اقبال

 

                                                                           اي بسا شاعر

                                                                                  كه بعد از مرگ زاد

                                                                                       چشم خود بر بست و

                                                                                                           چشم ما گشاد

(اقبال)

رفتن دلیل نبودن نیست

 رفتن دلیل نبودن نیست
 در آسمان تو پرواز می کنم
 عصری غمگین و غروبی غمگین تر در پیش
 من بی زار از خود و کرده خویش
 دل نامهربانم را بر دوش می کشم
 تا آنسوی مرزهای انزوا پنهانش کنم
 در اوج نیزار های پشیمانی
 و ابرهای سیاه سرگردان که با من از یک طایفه اند
 سلام می گویم
 تو باور نکن اما من عاشقم

درس زندگی

بياموزيم كه :

1. با احمق بحث نكنيم و بگذاريم در دنياي احمقانه خويش خوشبخت زندگي كند.

2. با وقيح جدل نكنيم چون چيزي براي از دست دادن ندارد و روح ما را تباه مي‌كند.

3. از حسود دوري كنيم چون اگر دنيا را هم به او تقديم كنيم باز از زندان تنگ حسادت بيرون نمي آيد.

4. تنهايي را به بودن در جمعي كه ما را از خودمان جدا مي کند، ترجيح دهيم.

5. از «از دست دادن» نهراسيم که ثروت ما به اندازه شهامت ما در نداشتن است.

6. بيشتر را بر کمتر ترجيح ندهيم که قدرت ما در نخواستن و منفعت ما در سبکباري است.

7. کمتر سخن بگوييم که بزرگي ما در حرفهايي است که براي نهفتن داريم، نه براي گفتن.

8. از سرعت خود بکاهيم، که آنان که سريع تر مي دوند، فرصت انديشيدن به خود نمي دهند.

9. ديگران را ببينيم، تا در دام خويشتن محوري، اسير نشويم.

10. از کودکان بياموزيم، پيش از آن که بزرگ شوند و ديگر نتوان از آنان آموخت.

زهرا جان تو برای آمدنش دعا کن

مادرجان زهرا
خدا نبخشد ان نامردهایی را که اول به تو ظلم کردند بعد به فرزندان پاک تو
چرا؟از شما مهربان تر هم مگر بود؟مگر هست؟
برای دنیا چه اهانت ها که به شما نکردند!
 مگر آنها همان یاران پدر مهربان تو نبودند  مگر آنها همیشه و هرجا با پدرت نبودند
پس چرا به عهدشان وفا نکردند؟
این را میخواهم بدانم
                  چرا؟
         چرا؟
    چرا؟
به تو سیلی زدند؟
 چرا گل های بوستان پدرت را زیر پا له کردند؟

زهرا جان در آخر امت شیعه به تو تسلیت می گوید هم بخاطر پدرت هم به خاط پسرت
اما زهرا جان یکی از پسرانت هنوز انتظار میکشد تا بیاید
زهرا جان تو برای آمدنش دعا کن.

باز حق با شماست

این چه جهانیست که نوشیدن می نارواست

این چه بهشتیست در آن خوردن گندم خطاست

آی رفیق این ره انصاف نیست این جفاست

راست بگو راست بگو راست

فردوس برینت کجاست

 

راستی آنجا هم هر کس و ناکس خداست ؟

راست بگو راست بگو راست

فردوس برینت کجاست

 

بر همه گویند که هشیار باش

بر در فردوس نشیند کسی

تا که به درگاه قیامت رسی

از تو بپرسند که در راه عشق

پیرو زرتشت بدی یا مسیح

دوزخ ما چشم به راه شماست

 

راست بگو راست بگو راست آنجا نیز

باز همین ماجراست

راست بگو راست بگو راست

فردوس برینت کجاست

 

این همه تکرار مکن ای همای

کفر مگو شکوه مکن بر خدای

پای از این در که نهادی برون

در غل و زنجیر برندت بهشت

بهشت همان نا کجاست

 

وای به حالت همای وای به حالت

این سر سنگین تو از تن جداست

 

نه نه نه نه توبه کنم باز حق با شماست

دکتر علی شریعتی

از انسانها غمی به دل نگیر؛ زیرا خود نیز غمگین اند؛ با آنکه تنهایند ولی از خود میگریزند زیرا به خود و به عشق خود و به حقیقت خود شك دارند؛ پس دوستشان بدار اگر چه دوستت نداشته باشند...! **دکتر علی شریعتی

مدعی «انسان‎بودن»

بینا باش که چشمها را برای دیدن آفریدهاند و

داوری را بسپار به انسانهایی که مدعی «انسانبودن» نیستند!

پس گردنی خورده

به شخصی گفتند که دیگر به پیری رسیدی و عمر خود را به هدر دادی، توبه کن و به حج برو. گفت : برای اینکار پولی پس انداز ندارم که به حج روم. به او گفتند که خانه ات را بفروش. در پاسخ گفت: آنگاه اگر باز گردم کجا منزل کنم و اگر باز نگردم و مجاور کعبه شوم آیا خداوند نخواهد گفت که ای پس گردنی خورده چرا خانه ات را فروختی و آمدی در خانه ی من منزل کردی؟

یا حسین

کیست حق را و پیمبر را ولی

                                آن حسن سیرت حسین بن علی

آفتاب    آسمان      معرفت

                                     آن محمد صورت و حیدر صفت

قره العین      امام    مجتبی

                                          شاهد  زهرا  شهید  کربلا

گیسوی او تا بخون آلوده شد

                                  خون گردون از شفق پالوده شد

صد هزاران جان پاک انبیاء

                                      صف  زده  بینم  بخاک  کربلا

کاشکی ای من سگ هندوی او

                                  کمترین سگ بودمی در کوی او

یا در آن تشویر آبی گشتمی  

                                   در جگر  او  را شرابی گشتمی