خودم انتخاب خواهم کرد


نامم را پدرم انتخاب کرد!

 نام خانوادگی ام را یکی از اجدادم!

 دیگر بس است!

 راهم را خودم انتخاب خواهم کرد...

آزادي زيباست

اگرچه آزادي طعم شريني دارد
گلوله ها درد دارند
مادران پاي تيرهاي اعدام گريه خواهند كرد
اري آزادي زيباست
براي كودكاني كه نمي دانند فرداي انها روشن از خون تو است
دلهره هاي دختران تازه بخت باز شده
يا شجاعت بلند شدن
چه زيباست اميختن ترس و شجاعت
بودن يا نبودن
همه پنج حرف ازادي ستون هاي ادميت هستند
تو به كدام سو مي روي

خواهش ودرخواست

امام صادق علیه السلام: خداوند عزوجل خوشش نمی آید که بندگانش از همدیگر خواهش ودرخواست کنندوهمین مطلب را در بارهی خودش دوست داردچون خداوند عزوجل خوشش می آید که از او سوال ودر خواست کنند واز نعمت های خداوندی را از وی بخواهند.

امام رضا علیه السلام:دعا از نیزه کارگرتر است  .و دعا برمی گرداند قضا را هرچند از آسمان نازل شده باشد ومحکم شده باشدودعا کلید همه رحمتهاست.

امام صادق علیه السلام:هنگامی که بنده مومن دعا کند خداوند عزوجل به فرشتگان گوید با اینکه دعای این بنده مستجاب است در عین حال حاجتش را دیرتر برآورید چون من دوست دارم آوازش را بشنوم.

 

قايقي خواهم ساخت

 "پشت درياها"
قايقي خواهم ساخت
قايقي خواهم ساخت،
خواهم انداخت به آب.
دور خواهم شد از اين خاک غريب
که در آن هيچ‌کسي نيست که در بيشه عشق
قهرمانان را بيدار کند.
قايق از تور تهي
و دل از آرزوي مرواريد،
هم‌چنان خواهم راند.
نه به آبي‌ها دل خواهم بست
نه به دريا-پرياني که سر از خاک به در مي‌آرند
و در آن تابش تنهايي ماهي‌گيران
مي‌فشانند فسون از سر گيسوهاشان.
هم‌چنان خواهم راند.
هم‌چنان خواهم خواند:
"دور بايد شد، دور."
مرد آن شهر اساطير نداشت.
زن آن شهر به سرشاري يک خوشه انگور نبود.
هيچ آيينه تالاري، سرخوشي‌ها را تکرار نکرد.
چاله آبي حتي، مشعلي را ننمود.
دور بايد شد، دور.
شب سرودش را خواند،
نوبت پنجره‌هاست."
هم‌چنان خواهم خواند.
هم‌چنان خواهم راند.
پشت درياها شهري است
که در آن پنجره‌ها رو به تجلي باز است.
بام‌ها جاي کبوترهايي است که به فواره هوش بشري مي‌نگرند.
دست هر کودک ده ساله شهر، خانه معرفتي است.
مردم شهر به يک چينه چنان مي‌نگرند
که به يک شعله، به يک خواب لطيف.
خاک، موسيقي احساس تو را مي‌شنود
و صداي پر مرغان اساطير مي‌آيد در باد.
پشت درياها شهري است
که در آن وسعت خورشيد به اندازه چشمان سحرخيزان است.
شاعران وارث آب و خرد و روشني‌اند.
پشت درياها شهري است!
قايقي بايد ساخت...

با امارات چه کنیم؟

يكي از هم ميهنان در پيشنهادي جالب با توجه به مسائل اخير و گستاخيهاي امارات نوشته: چرا اسم خيابان ظفر را به " خليج فارس" عوض نمي كنند تا امارات مجبور شود براي آدرس سفارتش از اين نام استفاده كند؟ در ضمن بخشنامه هم به پست بدهند كه هر نامه اي به اين آدرس بود اگر اسم خليج فارس را ننوشته بود با ذكر علت به فرستنده ارجاع دهند. اگر نظر جالبي است براي بقيه بفرستيد. براي 1ميليون امضا كه نتوانستيم كاري كنيم.

امروز جمعه بود

 

چه ندبه ها که نرفتم،چه جمعه ها که گذشت       و دست خالی من ماندو فرصتی که گذشت

چه لحظه ها که نفهمیدمت امام زمان                      چه چله ها که نپوییدمت به هیچ مکان

حجاب و پرده غفلت نشسته روی دلم                من آن اسیر سیه روی پا به گلم                    

در این زمانه چنان گشته سیره ام حیوان                          که سخت نام نهادند روی من،انسان

اگر همیشه حضورت به قلب حاضر بود               ظهور، لحظه اینک شده و آن، این بود

خبر رسید که در باغ مانده عطر بهار              کنون دعا بنمایم که باشم از انصار

خدیا

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ
 
* * * * * * سلام بر تو اى ابا عبداللّه(ع)  سلام بر تو اى فرزند
 

رَسُولِ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا خِيَرَةَ اللَّهِ وَابْنَ خِيَرَتِهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا
 
رسول خدا(ص)  سلام بر تو اى برگزيده خدا و فرزند برگزيده اش سلام بر تو اى
 

بْنَ اَميرِ الْمُؤْمِنينَ وَابْنَ سَيِّدِ الْوَصِيّينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَا بْنَ فاطِمَةَ
 
فرزند امير مؤ منان(ع) و فرزند آقاى اوصياء، سلام بر تو اى فرزند فاطمه(س)  
 

سَيِّدَةِ نِساَّءِ الْعالَمينَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ثارَ اللَّهِ وَابْنَ ثارِهِ وَالْوِتْرَ
 
بانوى زنان جهانيان، سلام بر تو اى كه خدا خونخواهيش كند و فرزند چنين كسى و اى كشته اى كه انتقام
 

الْمَوْتُورَ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِكَ عَلَيْكُمْ
 
كشته گانت نگرفتى، سلام بر تو و بر روانهائى كه فرود آمدند به آستانت، بر شما همگى از جانب
 

مِنّى جَميعاً سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِىَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ يا اَبا عَبْدِ اللَّهِ
 
من سلام خدا باد هميشه تا من برجايم و برجا است شب و روز اى ابا عبداللّه(ع)  
 

لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِيَّةُ وَجَلَّتْ وَعَظُمَتِ الْمُصيبَةُ بِكَ عَلَيْنا وَعَلى
 
براستى بزرگ شد سوگوارى تو و گران و عظيم گشت مصيبت تو بر ما و بر
 

جَميعِ اَهْلِ الاِْسْلامِ وَجَلَّتْ وَعَظُمَتْ مُصيبَتُكَ فِى السَّمواتِ عَلى
همه اهل اسلام و گران و عظيم گشت مصيبت تو در آسمانها بر
 

جَميعِ اَهْلِ السَّمواتِ فَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً اَسَّسَتْ اَساسَ الظُّلْمِ وَالْجَوْرِ
 
همه اهل آسمانها پس خدا لعنت كند مردمى را كه ريختند شالوده ستم و بيدادگرى
 

عَلَيْكُمْ اَهْلَ الْبَيْتِ وَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً دَفَعَتْكُمْ عَنْ مَقامِكُمْ وَاَزالَتْكُمْ عَنْ
 
را بر شما خاندان و خدا لعنت كند مردمى را كه كنار زدند شما را از مقام مخصوصتان و دور كردند شما را از
 

مَراتِبِكُمُ الَّتى رَتَّبَكُمُ اللَّهُ فيها وَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً قَتَلَتْكُمْ وَلَعَنَ اللَّهُ
 
آن مرتبه هائى كه خداوند آن رتبه ها را به شما داده بود و خدا لعنت كند مردمى كه شما را كشتند و خدا لعنت كند
 

الْمُمَهِّدينَ لَهُمْ بِالتَّمْكينِ مِنْ قِتالِكُمْ بَرِئْتُ اِلَى اللَّهِ وَاِلَيْكُمْ مِنْهُمْ
 
آنانكه تهيه اسباب كردند براى كشندگان شما تا آنها توانستند با شما بجنگند بيزارى جويم بسوى خدا و بسوى شما
 

وَمِنْ اَشْياعِهِمْ وَاَتْباعِهِمْ وَاَوْلِياَّئِهِم يا اَبا عَبْدِ اللَّهِ اِنّى سِلْمٌ لِمَنْ
 
از ايشان و از پيروان و دنبال روندگانشان و دوستانشان اى اباعبداللّه(ع)  من تسليمم و در صلحم
 

سالَمَكُمْ وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَكُمْ اِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ وَلَعَنَ اللَّهُ آلَ زِيادٍ
 
با كسى كه با شما در صلح است و در جنگم با هر كس كه با شما در جنگ است تا روز قيامت و خدا لعنت كند خاندان زياد
 

وَآلَ مَرْوانَ وَلَعَنَ اللَّهُ بَنى اُمَيَّةَ قاطِبَةً وَلَعَنَ اللَّهُ ابْنَ مَرْجانَةَ وَلَعَنَ
 
و خاندان مروان را و خدا لعنت كند بنى اميه را همگى و خدا لعنت كند فرزند مرجانه (ابن زياد) را و
 

اللَّهُ عُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَلَعَنَ اللَّهُ شِمْراً وَلَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً اَسْرَجَتْ وَاَلْجَمَتْ
 
خدا لعنت كند عمر بن سعد را و خدا لعنت كند شمر را و خدا لعنت كند مردمى را كه اسبها را زين كردند و دهنه زدند
 

وَتَنَقَّبَتْ لِقِتالِكَ بِاَبى اَنْتَ وَاُمّى لَقَدْ عَظُمَ مُصابى بِكَ فَاَسْئَلُ اللَّهَ
 
و به راه افتادند براى پيكار با تو  پدر و مادرم بفدايت كه براستى بزرگ شد مصيبت تو بر من پس مى خواهم از
 

الَّذى اَكْرَمَ مَقامَكَ وَاَكْرَمَنى بِكَ اَنْ يَرْزُقَنى طَلَبَ ثارِكَ مَعَ اِمامٍ
 
آن خدائى كه گرامى داشت مقام تو را و گرامى داشت مرا بخاطر تو كه روزيم گرداند خونخواهى تو را در ركاب آن امام
 

مَنْصُورٍ مِنْ اَهْلِ بَيْتِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ اَللّهُمَّ اجْعَلْنى
 
يارى شده از خاندان محمد صلى اللّه عليه و آله خدايا قرار ده مرا
 

عِنْدَكَ وَجيهاً بِالْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلامُ فِى الدُّنْيا وَالاْخِرَةِ يا اَبا
 
نزد خودت آبرومند بوسيله حسين عليه السلام در دنيا و آخرت اى ابا
 

عَبْدِاللَّهِ اِنّى اَتَقَرَّبُ اِلى اللَّهِ وَاِلى رَسُولِهِ وَاِلى اميرِالْمُؤْمِنينَ وَ اِلى فاطِمَةَ

عبداللّه(ع)  من تقرب جويم به درگاه خدا و پيشگاه رسولش و اميرالمؤ منين (ع) و فاطمه(س)
 

وَاِلَى الْحَسَنِ وَاِلَيْكَ بِمُوالاتِكَ وَبِالْبَراَّئَةِ [مِمَّنْ قاتَلَكَ وَ
 
و حسن(ع) و شما بوسيله دوستى تو و بوسيله بيزارى از كسى كه با تو مقاتله كرد و
 

نَصَبَ لَكَ الْحَرْبَ وَ بِالْبَرائَةِ مِمَّنْ اَسَّسَ اَساسَ الظُّلْمِ وَالْجَوْرِ
 
جنگ با تو را برپا كرد و به بيزارى جستن از كسى كه شالوده ستم و ظلم
 

عَلَيْكُمْ وَاَبْرَءُ اِلَى اللّهِ وَ اِلى رَسُولِهِ  مِمَّنْ اَسَسَّ اَساسَ ذلِكَ وَبَنى
 
بر شما را ريخت و بيزارى جويم بسوى خدا و بسوى رسولش از كسى كه پى ريزى كرد شالوده اين كار را و پايه گذارى كرد
 

عَلَيْهِ بُنْيانَهُ وَجَرى فى ظُلْمِهِ وَجَوْرِهِ عَلَيْكُمْ وَعلى اَشْياعِكُمْ بَرِئْتُ
 
بر آن بنيانش را و دنبال كرد ستم و ظلمش را بر شما و بر پيروان شما بيزارى جويم
 

اِلَى اللَّهِ وَاِلَيْكُمْ مِنْهُمْ وَاَتَقَرَّبُ اِلَى اللَّهِ ثُمَّ اِلَيْكُمْ بِمُوالاتِكُمْ وَمُوالاةِ
 
بدرگاه خدا و به پيشگاه شما از ايشان و تقرب جويم بسوى خدا سپس بشما بوسيله دوستيتان و دوستى
 

وَلِيِّكُمْ وَبِالْبَر آئَةِ مِنْ اَعْداَّئِكُمْ وَالنّاصِبينَ لَكُمُ الْحَرْبَ وَبِالْبَر آئَةِ
 
دوستان شما و به بيزارى از دشمنانتان و برپا كنندگان (و آتش افروزان ) جنگ با شما و به بيزارى
 

مِنْ اَشْياعِهِمْ وَاَتْباعِهِمْ اِنّى سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَكُمْ وَحَرْبٌ لِمَنْ
 
از ياران و پيروانشان من در صلح و سازشم با كسى كه با شما در صلح است و در جنگم با كسى كه با شما
 

حارَبَكُمْ وَ وَلِىُّ لِمَنْ والاكُمْ وَعَدُوُّ لِمَنْ عاداكُمْ فَاَسْئَلُ اللَّهَ الَّذى
 
در جنگ است و دوستم با كسى كه شما را دوست دارد و دشمنم با كسى كه شما را دشمن دارد و درخواست كنم از خدائى كه
 

اَكْرَمَنى بِمَعْرِفَتِكُمْ وَمَعْرِفَةِ اَوْلِياَّئِكُمْ وَرَزَقَنِى الْبَراَّئَةَ مِنْ اَعْداَّئِكُمْ
 
مرا گرامى داشت بوسيله معرفت شما و معرفت دوستانتان و روزيم كند بيزارى جستن از دشمنانتان را
 

اَنْ يَجْعَلَنى مَعَكُمْ فِى الدُّنْيا وَالاْخِرَةِ وَاَنْ يُثَبِّتَ لى عِنْدَكُمْ قَدَمَ
 
به اينكه قرار دهد مرا با شما در دنيا و آخرت و پابرجا دارد براى من در پيش شما گام
 

صِدْقٍ فِى الدُّنْيا وَالاْخِرَةِ وَاَسْئَلُهُ اَنْ يُبَلِّغَنِى الْمَقامَ الْمَحْمُودَ لَكُمْ
 
راست و درستى (و ثبات قدمى ) در دنيا و آخرت و از او خواهم كه برساند مرا به مقام پسنديده شما
 

عِنْدَ اللَّهِ وَ اَنْ يَرْزُقَنى طَلَبَ ثارى مَعَ اِمامٍ هُدىً ظاهِرٍ ناطِقٍ [بِالْحَقِّ]
 
در پيش خدا و روزيم كند خونخواهى شما را با امام راهنماى آشكار گوياى(عج) [به حق]

 

مِنْكُمْ وَاَسْئَلُ اللَّهَ بِحَقِّكُمْ وَبِالشَّاْنِ الَّذى لَكُمْ عِنْدَهُ اَنْ يُعْطِيَنى
 
كه از شما (خاندان ) است و از خدا خواهم به حق شما و بدان منزلتى كه شما نزد او داريد كه عطا كند
 

بِمُصابى بِكُمْ اَفْضَلَ ما يُعْطى مُصاباً بِمُصيبَتِهِ مُصيبَةً ما اَعْظَمَها
 
به من بوسيله مصيبتى كه از ناحيه شما به من رسيده بهترين پاداشى را كه مى دهد به يك مصيبت زده از مصيبتى كه ديده براستى چه
 

وَاَعْظَمَ رَزِيَّتَها فِى الاِْسْلامِ وَفى جَميعِ السَّمواتِ وَالاَْرْضِ اَللّهُمَّ
 
مصيبت بزرگى و چه داغ گرانى بود در اسلام و در تمام آسمانها و زمين خدايا
 

اجْعَلْنى فى مَقامى هذا مِمَّنْ تَنالُهُ مِنْكَ صَلَواتٌ وَرَحْمَةٌ وَمَغْفِرَةٌ
 
چنانم كن در اينجا كه ايستاده ام از كسانى باشم كه برسد بدو از ناحيه تو درود و رحمت و آمرزشى
 

اَللّهُمَّ اجْعَلْ مَحْياىَ مَحْيا مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَمَماتى مَماتَ
 
خدايا قرار ده زندگيم را زندگى محمد(ص)  و آل محمد(ص)  و مرگم را مرگ
 

مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ اَللّهُمَّ اِنَّ هذا يَوْمٌ تَبَرَّكَتْ بِهِ بَنُو اُمَيَّةَ وَابْنُ آكِلَةِ
 
محمد(ص)  و آل محمد(ص)  خدايا اين روز روزى است كه مبارك و ميمون دانستندآنرا بنى اميه و پسر آن زن
 

الاَْكبادِ اللَّعينُ ابْنُ اللَّعينِ عَلى لِسانِكَ وَلِسانِ نَبِيِّكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ
 
جگرخوار (معاويه ) آن ملعون پسر ملعون (كه لعن شده) بر زبان تو و زبان پيامبرت كه درود خدا بر او
 

وَآلِهِ فى كُلِّ مَوْطِنٍ وَمَوْقِفٍ وَقَفَ فيهِ نَبِيُّكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ
 
و آلش باد در هر جا و هر مكانى كه توقف كرد در آن مكان پيامبرت صلى اللّه عليه و آله
 

اَللّهُمَّ الْعَنْ اَبا سُفْيانَ وَمُعوِيَةَ وَ يَزيدَ بْنَ مُعاوِيَةَ عَلَيْهِمْ مِنْكَ
 
خدايا لعنت كن ابوسفيان و معاويه و يزيد بن معاويه را كه لعنت بر
 

اللَّعْنَةُ اَبَدَ الاْبِدينَ وَهذا يَوْمٌ فَرِحَتْ بِهِ آلُ زِيادٍ وَآلُ مَرْوانَ بِقَتْلِهِمُ
 
ايشان باد از جانب تو براى هميشه و اين روز روزى است كه شادمان شدند به اين روز دودمان زياد و دودمان مروان بخاطر كشتنشان
 

الْحُسَيْنَ صَلَواتُاللَّهِ عَلَيْهِ اَللّهُمَّ فَضاعِفْ عَلَيْهِمُ اللَّعْنَ مِنْكَ وَالْعَذابَ
 
حضرت حسين صلوات اللّه عليه را خدايا  پس چندين برابر كن بر آنها لعنت خود
 

الاَْليمَ اَللّهُمَّ اِنّى اَتَقَرَّبُ اِلَيْكَ فى هذَاالْيَوْمِ وَفى مَوْقِفى هذا
 
و عذاب دردناك را خدايا من تقرب جويم بسوى تو در اين روز و در اين جائى كه هستم
 

وَاَيّامِ حَيوتى بِالْبَراَّئَهِ مِنْهُمْ وَاللَّعْنَةِ عَلَيْهِمْ وَبِالْمُوالاتِ لِنَبِيِّكَ وَآلِ
 
و در تمام دوران زندگيم به بيزارى جستن از اينها و لعنت فرستادن بر ايشان و بوسيله دوست داشتن پيامبرت(ص)  و خاندان
 

نَبِيِّكَ عَلَيْهِ وَعَلَيْهِمُ اَلسَّلامُ . پس صد مرتبه میگویی : اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ
 
پيامبرت(ص)  كه بر او و بر ايشان سلام باد * * * * * * * * * * * خدايا لعنت كن نخستين
 

ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَآخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلى ذلِكَ اَللّهُمَّ
 
ستمگرى را كه بزور گرفت حق محمد(ص)  و آل محمد (ص) را و آخرين كسى كه او را در اين زور و ستم پيروى كرد خدايا
 

الْعَنِ الْعِصابَةَ الَّتى جاهَدَتِ الْحُسَيْنَ وَشايَعَتْ وَبايَعَتْ وَتابَعَتْ
 
لعنت كن بر گروهى كه پيكار كردند با حسين عليه السلام و همراهى كردند و پيمان بستند و از هم پيروى كردند
 

عَلى قَتْلِهِ اَللّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَميعاً پس صد مرتبه میگویی : اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا
 
براى كشتن آن حضرت خدايا لعنت كن همه آنها را * * * * * * * * * سلام بر تو اى
 

اَبا عَبْدِ اللَّهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِكَ عَلَيْكَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ
 
ابا عبداللّه(ع)  و بر روانهائى كه فرود آمدند به آستانت ، بر تو از جانب من سلام خدا باد
 

[اَبَداً] ما بَقيتُ وَبَقِىَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى
 
هميشه تا من زنده ام و برپا است شب و روز و قرار ندهد اين زيارت را خداوند آخرين بار
 

لِزِيارَتِكُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى
 
زيارت من از شما سلام بر حسين(ع)  و بر على بن الحسين(ع)  و بر
 

اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ . پس مى گوئى : اَللّهُمَّ خُصَّ
 
فرزندان حسين(ع) و بر اصحاب و ياران حسين (ع) * * * * * * خدايا مخصوص گردان
 

اَنْتَ اَوَّلَ ظالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنّى وَابْدَاءْ بِهِ اَوَّلاً ثُمَّ الثّانِىَ وَالثّالِثَ وَالرّابِعَ
 
نخستين ستمگر را به لعنت من و آغاز كن بدان لعن اولى را و سپس دومى و سومى و چهارمى را
 

اَللّهُمَّ الْعَنْ يَزيدَ خامِساً وَالْعَنْ عُبَيْدَ اللَّهِ بْنَ زِيادٍ وَابْنَ مَرْجانَةَ
 
خدايا لعنت كن يزيد را در مرتبه پنجم و لعنت كن عبيداللّه پسر زياد و پسر مرجانه را
 

وَعُمَرَ بْنَ سَعْدٍ وَشِمْراً وَآلَ اَبى سُفْيانَ وَآلَ زِيادٍ وَآلَ مَرْوانَ اِلى
 
و عمر بن سعد و شمر و دودمان ابوسفيان و دودمان زياد و دودمان مروان را تا
 

يَوْمِ الْقِيمَةِ پس به سجده مى روى ومى گوئى : اَللّهُمَّ لَكَ الْحَمْدُ حَمْدَ
 
روز قيامت * * * * * * * * * * * * * خدايا مخصوص تو است ستايش
 

الشّاكِرينَ لَكَ عَلى مُصابِهِمْ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ عَلى عَظيمِ رَزِيَّتى اَللّهُمَّ
 
سپاسگزاران تو بر مصيبت زدگى آنها، ستايش خداى را بر بزرگى مصيبتم خدايا
 

ارْزُقْنى شَفاعَةَ الْحُسَيْنِ يَوْمَ الْوُرُودِ وَثَبِّتْ لى قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَكَ
 
روزيم گردان شفاعت حسين عليه السلام را در روز ورود (به صحراى قيامت ) و ثابت بدار گام راستيم را در نزد خودت
 

مَعَ الْحُسَيْنِ وَاَصْحابِ الْحُسَيْنِ الَّذينَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَيْنِ  عَلَيْه ِالسَّلامُ
 
با حسين عليه السلام و ياران حسين(ع) آنانكه بى دريغ دادند جان خود را در راه حسين  عليه السلام

                                                                                                    التماس دعا

تنگ شکسته

 
می خواهم مثل یک ماهی تنگم را بشکنم و به دریا بروم! دیگر خسته شده ام از این روزهای تکراری همراه با بی حالی و تنهایی! زندگی مانند خیابانی بی انتهاست. برکت خدا نازل می شود باران می بارد و تو همچنان در خیابان به انتها نرسیده ای و به دنبال یک پناهگاه می روی. ولی کجاست آن پناهگاه؟ با وجود افرادی که بی تفاوت و با سرعت از کنارت می گذرند و به سراپای خیس تو توجهی ندارند آیا این خیابان به انتها می رسد؟!... 

باران

و آسمان شهر ما هم با لا خره  بعداز  فرازو فرودهای فراوان وصاف تا قسمتی ابری های رایج دلش را خالی کرد و بغضش را بارید ، در آغاز بارش  باران از داداردوست داشتنی سالی بهتر از سالهای پیش را برای تمام نقاط ایرانم آرزوست ...

تظاهرات 13 آبان دهلران

ببخشید دیر از خواب پا شدم نرسیدم

مجبور شدم این جغد رو براتون بزارم

ساخت چینه

بچه خوبیه

چینیا ساختنش که دورش بچرخیم

میدونید چرا؟

چون گیجیم تا گیج تر بشیم

البته ناراحت نباشید چون مدل آمریکاییش همه جا هست

اما ما تحریم هستیم از چینیش استفاده می کنیم

 

 

 

اگر خواهان حقیقتی

42-16309809 - Red Christmas Tree Ornament on Top of White Ornaments

Be an individual if you really want truth to happen to you.

Take all the risks that are needed to be an individual,

And accept the challenges so that they can sharpen you,can give you brilliance and intelligence

 

خودت باش

اگر خواهان حقیقتی

تمام خطرهای راه "خود بودن " را به جان بخر.

و بپذیر آزمون هایی را که

زیرکی , ذکاوت و هوشمندی را به تو هدیه خواهند داد .

از کتاب:آفتاب در سایه – اُشو

مادر... یعنی مهربانی

<<<<<<<<<<<<<<<

مادریعنی مهربانی

مهربانی یعنی شکوفه خنده برلبان مادر

خنده یعنی معنای زندگی

ومعنای زندگی یعنی مادر.

<<<<<<<<<<<<<<

مادرجان!

اگرباران بودم ، آنقدرمی باریدم تاغبارغم از دلت بردارم.

اگراشک بودم ، مثل باران بهاری به پایت می گریستم.

اگرگل بودم ، شاخه ای ازوجودم راتقدیم وجودعزیزت می کردم.

اگرعشق بودم ، آهنگ دوست داشتن رابرایت می نواختم .

ولی افسوس که نه بارانم ، نه اشک ، نه گل ونه عشق .

اماهرچه هستم دوستت دارم " مادر " 

مراطاقت نیست ...

خدایاچگونه می توانی بیقراریم راببینی ؟

من که سرتا پا نیازم به تو ومهرتوست.

یعنی رحمت تو ازمهرمادرکمتراست؟

توکه سایه رحمتت هیچ وقت کوتاه نبوده !

به من بگو...

گناهی کردم که درمرام تو توان بخشیدن آن نباشد؟

شرمم بادازاین کوه گناه ، که هرکاری می کنم قله اش آفتابیست!

چگونه فریادت کنم تا این سکوت سنگین رابشکنی؟

... وبالبخندت آرامم کنی؟

خدایا !

تاحال همه خواندن هاازتوبوده واجابت نکردن ها ازمن.

زمین تا آسمان فرق است.

میان روبرگرداندن همچون من واجابت نشنیدن ازتو!

مراطاقت اجابت نشنیدن ازتونیست!

مراطاقت نیست!

برای حاجی 3

پیش فرض مي دانيد سياست چيست ؟

يك روز يك پسر كوچولو كه مي خواست انشاء بنويسه از پدرش مي پرسه: پدرجان! لطفا براي من بگين سياست يعني چي؟

پدرش فكري مي كنه و مي گه: من براي تو يك مثال در مورد خانواده خودمون بزنم كه تو متوجه بشي. من حكومت هستم، چون همه چيز رو در خونه من تعيين مي كنم. مامانت دولت هست، چون كارهاي خونه رو اون اداره مي كنه. كلفت مون ملت مستضعف و پابرهنه هست، چون از صبح تا شب كار مي كنه و هيچي نداره. تو روشنفكري چون داري درس مي خوني و پسر فهميده اي هستي. داداش كوچيكت هم كه دو سالش هست، نسل آينده است.

پسر كوچولو صيح زود با صداي برادر كوچكش از خواب مي پره. مي ره به اتاق برادركوچكش و مي بينه زيرش رو كثيف كرده و داره دست و پا مي زنه. مي ره توي اتاق خواب پدر و مادرش و مي بينه پدرش توي تخت نيست و مادرش به خواب عميقي فرورفته و هركاري مي كنه مادرش از خواب بيدار نمي شه. مي ره توي اتاق كلفت شون كه اون رو بيدار كنه، مي بينه باباش داره كلفتشون رو ميزنه. مي ره و سرجاش مي خوابه .

فردا صبح باباش ازش مي پرسه: پسرم! فهميدي سياست چيست؟ پسر مي گه: بله پدر، سياست يعني اينكه حكومت، ترتيب ملت مستضعف و پابرهنه رو مي ده، در حالي كه دولت به خواب عميقي فرو رفته و روشنفكر هر كاري مي كنه نمي تونه دولت رو بيدار كنه، در حالي كه نسل آينده داره دست و پا مي زنه.

برای حاجی 2

مولانا جلال‌الدين محمدبن سلطان العلما بهاءالدين محمدبن حسين‌بن احمد خطيبى بکرى بلخى ، که در کتاب‌ها از او به‌نام‌هاى ”مولاناى روم“ و ”مولوى“ و ”ملاى روم“ ياد کرده‌اند ، يکى از بزرگترين و تواناترين گويندگان متصوفه و از عارفان نام‌آور و ستارهٔ درخشنده و آفتاب فروزندهٔ آسمان ادب فارسى ، شاعر حساس صاحب انديشه و از متفکران بلامنازع عالم اسلام است.
پدرش سلطان العلما بهاءالدين محمد معروف به ”بهاء ولد“ (۵۴۳-۶۲۸ هـ) از عالمان و خطيبان بزرگ و متنفذ و از بزرگان مشايخ صوفيه در آخرهاى قرن ششم و اول‌هاى قرن هفتم هجرى و تربيت‌يافتهٔ نجم‌الدين کبرى بود و درنتيجهٔ نقارى که ميان او و سلطان محمد خوارزمشاه پيدا شده بود در حدود سال ۶۱۰ هجرى با خاندان و گروهى از ياران خود از مشرق ايران به جانب مغرب مهاجرت کرد و از راه نيشابور و بغداد و مکه به شام و از آنجا به ارزنجان و سپس به ملاطيه و لارنده رفت و سرانجام به دعوت علاءالدين کيقباد سلجوقى (۶۱۶-۶۳۴) در قونيه اقامت گزيد و در همان شهر درگذشت.
در آغاز اين سفر طولانى پنج و شش ساله بود و گفته شده است که هنگام عبور از نيشابور همراه پدر (به صحبت شيخ فريدالدين عطار رسيده بود و شيخ کتاب اسرارنامه به‌وى داده) (نفحات‌الانس، چاپ تهران، ۱۳۳۶، ص ۴۶۰.)، و نيز گفته‌اند که عطار دربارهٔ مولوى با پدر او چنين گفت: ”اين فرزند را گرامى‌دار، زود باشد که از نفس گرم آتش در سوختگان عالم زند“ (طرائق‌الحقائق، ج ۲، ص ۱۴۰). و بعيد نيست که معتقدان و مريدان مولوى بعد از مشاهدهٔ مقامات او در دوران سالمندى چنين پيشگوئى را از زبان عطار درباره عهد خردسالى وى ساخته باشند.
بعد از وفات سلطان‌العلماء به سال ۶۲۸ يا ۶۳۱، فرزندش جلال‌الدين محمد به خواهش مريدان به‌جاى پدر بر مسند وعظ و تذکير و فتوى و تدريس نشست بى‌آنکه قدم در طريقت نهد، ليکن اندکى بعد از فوت پدر مريد و شاگردش سيد برهان‌الدين محقق ترمذى در طلب استاد به قونيه رسيد و چون بهاء ولد درگذشته بود به تربيت و ارشاد فرزندش جلا‌ل‌الدين، که در آن وقت در علوم ”قال“ به کمال بود، همت گماشت و براى آنکه در علوم شرعى و ادبى کامل شود او را به مسافرت و تحصيل در حلب و دمشق برانگيخت و او در حلب و دمشق به تحصيل در فقه حنفى پرداخت و گويا به فيض صحبت محيى‌الدين ابن‌العربى نائل گشت و پس از اين سفر که هفت سال به‌طول انجاميد به قونيه بازگشت و به‌دستور سيدبرهان‌الدين مدتى به رياضت ادامه داد و پس از گذشتن از بوتهٔ امتحان او، دستور تعليم و ارشاد يافت. بدين ترتيب مولوى تحصيل ظاهر و تربيت باطن را، خلاف بسيارى از مشايخ عهد، به‌ کمال در خود جمع کرد و نسبت تعليمش به‌وسيله سيد برهان‌الدين محقق به سلطان‌العلما و از او به مشايخ کبراويه مى‌رسد. سيد برهان‌الدين به سال ۶۳۸ در قيصريه وفات يافت و مولوى تا سال ۶۴۲ که سال ملاقات او با شمس تبريزى است به تدريس علوم شرعى در قونيه و وعظ و تذکير اشتغال داشت.
شمس‌الدين محمدبن‌على بن ملک داد تبريزى که ديدارش مولوى را بى‌کبار دگرگونه کرد از مشايخ آن روزگار و از تربيت‌يافتگان شيخ رکن‌الدين سجاسى و بابا کمال جندى و ابوبکر سَلَّه‌باف تبريزى بود. دربارهٔ اين ملاقات و کيفيت آن شرحى مستوفى در کتاب‌هاى ترجمه آمده است که گاه افسانه‌آميز به‌نظر مى‌رسد. مولوى با يافتن شمس پشت به مقامات دنيوى کرد و دست ارادت از دامان ارشاد شمس برنداشت و در ملازمت و صحبت او بود تا آنکه شمس در سال ۶۴۵ هـ . به‌دست عده‌اى از شاگردان متعصب مولانا، که گويا فرزندش علاء‌الدين نيز در ميان آنان بود، کشته شد. در اين هنگام مولوى که چهل و يک ساله بود چندگاهى با تشويش و اضطراب در انتظار شمس به‌سر برد و عاقبت به تصور آنکه او را در شام خواهد يافت به دمشق سفر کرد و مدتى در آنجا به جستجو گذرانيد و بعد از نوميدى تمام به قونيه بازگشت، در حالى‌که اين واقعه اثرى فراموش‌ناشدنى در او و آثارش باقى نهاد. پس از شمس تا ده سال ديگر صلاح‌الدين فريدون قونوى معروف به ”زرکوب“ ارادت مولانا را به‌خود جلب کرد و چون شيخ صلاح‌الدين در محرم سال ۶۵۷ درگذشت عنايت مولانا نصيب حسام‌الدين حسن‌بن محمدمعروف به چلبى حسام‌الدين (م ۶۸۳) گرديد. وى بعد از مولوى به جانشينى و خلافت او نايل گشت و همو است که مولوى را به نظم مثنوى تحريض کرد و تا آخر در اين راه با او همقدمى نمود.
زندگانى واقعى مولانا به‌عنوان يک شاعر شيفته بعد از سال ۶۴۲ و انقلاب حال او آغاز شد و از آن پس از برکت انفاس شمس‌الدين عارفى وارسته و اصلى کامل شد و زندگى خود را وقف ارشاد و تربيت عده‌اى از سالکان در خانقاه خود کرد و دستهٔ جديدى از متصوفه را که به ”مولويه“ مشهور هستند به‌وجود آورد. اين سلسله بعد از مولوى تا چند قرن در آسياى صغير و ايران و سرزمين‌هاى ديگر پراکنده بودند (رش: طرائق‌الحقائق، ج ۲، ص ۱۴۰-۱۴۱). در طول اقامت و زندگانى مولانا در قونيه گروهى از پادشاهان و اميران و عالمان و وزيران با او معاصر يا معاشر بودند و نسبت به ”خداوندگار“ با حرمت بسيار رفتار مى‌کردند. مهمتر از همه معين‌الدين پروانه (مقتول به‌سال ۶۷۵ هـ) بود که غالباً براى استماع مجلس‌هاى مولانا به ”مدرسه“ او مى‌رفت و به‌همين سبب هم قسمتى از ”فيه‌مافيه“ خطاب به‌همين معين‌الدين است. از ميان عارفان و شاعران و نويسندگان مشهور که در قونيه با مولانا همزمان بودند صدرالدين قونوى و عراقى و نجم‌الدين دايه و قانعى طوسى و علامه قطب‌الدين محمودبن مسعود شيرازى و قاضى سراج‌الدين اُرْموى را مى‌توان نام برد.
ولادت و مرگ مولوى
جلا‌ل‌الدين محمد فرزند بهاءالدين ولد که در ششم ربيع‌الاول سال ۶۰۴ هجرى در بلخ ولادت يافته بود.
وفات مولانا جلال‌الدين در پنجم جمادى‌الآخر سال ۶۷۲ اتفاق افتاد. مرگ وى در قونيه به‌صورت واقعه‌اى سخت تلقى شد، چندانکه تا چهل روز مردم سوگ داشتند. جنازهٔ او را در قونيه نزديک تربت پدرش بهاءالدين ولد به‌خاک سپردند و اکنون به ”قبةالخضراء“ معروف است. با آنکه مولوى بر مذهب اهل سنت بود، در عين اعتقاد و ديندارى کامل مردى آزادمنش بود و به اهل ديگر دين‌ها و مذهب‌ها به ديدهٔ احترام و بى‌طرفي، چنانکه شايستهٔ مردان کاملى چون او است، مى‌نگريست.
آثار مولوى
مهمترين اثر منظوم مولوى مثنوى شريف است در شش دفتر به بحر رمل مسدس مقصور يا محذوف که در حدود ۲۶۰۰۰ بيت دارد. در اين منظومهٔ طولانى که آن را به‌حق بايد يکى از بهترين زادگان انديشهٔ بشرى دانست، مولوى مسائل مهم عرفانى و دينى و اخلاقى را مطرح کرده و هنگام توضيح به ايراد آيه‌ها و حديث‌ها و يا تعريض بدان‌ها مبادرت جسته است. از مثنوى تاکنون اختصارهاى متعدد فراهم آمده و بر آن شرح‌هاى گوناگون نوشته شده است. از جمله ترجمه‌هاى مهم، ترجمه‌اى است از رينولد نيکلسون، به انگليسي، همراه با شرحى از آن که به انضمام طبع نفيسى از متن مثنوى انتشار يافت (۱۹۲۵-۱۹۴۰ ميلادى).
دومين اثر بزرگ مولوى ”ديوان کبير“ مشهور به ديوان غزليات شمس تبريزى است، زيرا مولوى به‌جاى نام يا تخلص خود در پايان غالب غزل‌هاى خود نام مرادش شمس‌الدين تبريزى را آورده است. چاپ منقح و مستند اين ديوان به تصحيح فاضلانهٔ مرحوم مغفور استاد بديع‌الزمان فروزانفر از سال ۱۳۳۷ تا ۱۳۴۵ شمسى انجام گرفت و شمارهٔ بيت‌هاى آن غير از رباعيات به ۳۶۳۶۰ رسيده است. غزل‌هاى مولوى مملو است از حقيقت‌هاى عالى عرفانى و درياهاى جوشانى است از عواطف حاد و انديشه‌هاى بلند شاعر.
سومين اثر منظوم مولوى رباعيات او است که در چاپ مرحوم استاد فروزانفر عدد آنها به ۱۹۸۳ رباعى (۳۹۶۶ بيت) رسيده است. از مولوى اثرهائى به نثر باقى‌مانده که در خور اهميت بسيار است و آن شامل مجموعهٔ ”مکاتيب“ و ”مجالس“ او و کتاب ”فيه‌مافيه“ است.
شيوه و کلام مولوى
کلام مولوى ساده و دور از هرگونه آرايش و پيرايش است. اين کلام سادهٔ فصيح منسجم گاه در نهايت علو و استحکام و جزالت و همه جا مقرون به صراحت و روشنى و دور از ابهام است. مولوى در استفاده از تمثيل‌ها و قصه‌هاى متداول مهارت خاص دارد. وسعت اطلاع او نه تنها در دانش‌هاى گوناگون شرعي، بلکه در همهٔ مسائل ادبى و مشکل‌هاى عرفانى و فرهنگ عمومى اسلامى حيرت‌انگيز است. کلام گيرندهٔ وى که دنبالهٔ سخنان شاعران خراسان و در اساس تحت تأثير آنان است، شيرينى و زيبائى و جلائى خاص دارد و در درجه‌اى از دلچسبى و دل‌انگيز است که عارف و عامى و پير و جوان را با هر عقيدت و نظرى که باشند به‌خود مشغول مى‌سازد.

برای حاج مهدی 1

روز جهاني قدس

                               

 
ملت بزرگوار و مسلمان ايران پس از پيروزى انقلاب شكوهمند اسلامى مسأله آزاد سازى فلسطين از چنگال غاصبان قدس را سرلوحه آرمان هايش قرارداده و همه ساله روز قدس را به روز فرياد كشيده بر سر ستمكاران تاريخ تبديل كرده است.
پس از پيروزى انقلاب اسلامى، امام امت در اولين فرصت روزى را براى نجات قدس از چنگال صيهونيست هاى جنايتكار، به عنوان روز قدس تعيين نمودند و پيامى كه به همين مناسبت صادر نمودند، فرمودند:

خلاصه‌اي از پيام امام (ره)

                                                                                بسم الله الرحمن الرحيم
روز قدس، جهانى است، و روزى نيست كه فقط اختصاص به قدس داشته باشد. روز مقابله مستضعفين با مستكبرين است، روز مقابله ملتهائى است كه در زير فشار ظلم آمريكا و غير آمريكا بودند، روزى است كه بايد مستضعفين مجهز بشوند، در مقابل مستكبرين، و دماغ مستكبرين را به خاك بمالند، روزى است كه بين منافقين و متعهدين امتياز خواهد شد، متعهدين امروز را روز قدس مى‏دانند و عمل مى‏كنند به آنچه كه بايد بكنند، و منافقين و آنهائى كه با ابرقدرتها در زير پرده آشنائى دارند، و با اسرائيل دوستى دارند در اين روز بى تفاوت نيستند، و يا ملتها را نمى‏گذارند كه تظاهرات كنند.
روز قدس، روزى است كه بايد سرنوشت ملتهاى مستضعف معلوم شود بايد ملتهاى مستضعف در مقابل مستكبرين اعلان وجود بكنند، بايد همانطور كه ايران قيام كرد، و دماغ مستكبرين را به خاك ماليد، و خواهد ماليد، تمام ملتها قيام كنند، و اين جرثومه‏هاى فساد را به زباله‏دانها بريزند.
روز قدس، روزى است كه بايد همت كنند و همت كنيم كه قدس را نجات بدهيم، روز قدس روزى است، كه بايد به اين روشنفكرانى، كه در زير پرده با آمريكا و عمال آمريكا روابط دارند هشدار داد، هشدار به اينكه اگر از فضولى دست‏بر ندارند سركوب خواهند شد.
روز قدس فقط روز فلسطين نيست، روز اسلام است، و روز حكومت اسلامى است. (20)
سخنرانى امام خمينى ره در روز قدس با محتواى و ابعاد وسيعى كه دارد، اهم نكاتش بر تجمع و اتحاد مسلمين براى سركوبى دشمنان اسلام تكيه شده، و اگر مسلمانان نيرومند جهان يد واحده شوند و اختلاف عقيده و اختلاف مذهب را كنار بگذارند، و براى دفاع از حريم اسلام، و قرآن، و كعبه، كه مشترك بين همه اقشار مسلمين عالم است‏بكوشند، هرگز اجازه تجاوز كفار و منافقين را به حريم اسلام و مقدسات آن نخواهند داد، تا جائى كه چند ميليون صهيونيست قبله اول مسلمين (بيت المقدس) را اشغال نموده، و در بين مسلمين تفرقه و جدائى بيندازند، و اينها هستند كه شيعه را از سنى، و سنى را از شيعه جدا مى‏نمايند، وحدت مسلمين را به هم مى‏زنند، تا كمر مسلمين را بشكنند، و از تفرقه آنان بهره‏هاى خود را ببرند

منبع:روابط عمومي دانشگاه علوم پزشكي تهران

..........................................................................................................................................

روز جهاني قدس از ديدگاه امام خميني

امام خميني (ره) در روز 16 مرداد سال 1358 مصادف با سيزدهم رمضان 1399 همزمان با شروع دور تازه‌اي از جنايات بي‌رحمانه رژيم اشغالگر صهيونيستي در لبنان طي پيامي، روز جمعه آخر ماه مبارك رمضان را به عنوان «روز جهاني قدس» تعيين كردند و عموم مسلمين جهان را به همبستگي اسلامي در اين روز بزرگ فراخواندند.
متن پيام امام خميني (ره) به اين شرح است:
بسم‌الله الرحمن الرحيم
من در طي ساليان دراز،‌خطر اسرائيل غاصب را گوشزد مسلمين نمودم، كه اكنون اين روزها به حملات وحشيانة خود به برادران و خواهران فلسطيني شدت بخشيده است، و به ويژه در جنوب لبنان به قصد نابودي مبارزان فلسطيني، پياپي خانه و كاشانة ايشان را بمباران مي‌كند.
من از عموم مسلمانان جهان و دولتهاي اسلامي مي‌خواهم كه براي كوتاه كردن دست اين غاصب و پشتيبانان آن به هم بپيوندند و جميع مسلمانان جهان را دعوت مي‌كنم آخرين جمعة ماه مبارك رمضان را كه از ايام قدر است، و مي‌تواند تعيين كنندة سرنوشت مردم فلسطين نيز باشد، به عنوان «روز قدس» انتخاب، و طي مراسمي همبستگي بين‌المللي مسلمانان را در حمايت از حقوق قانوني مردم مسلمان اعلام نمايند. از خداوند متعال پيروزي مسلمانان را بر اهل كفر خواستارم. والسلام عليكم و رحمة‌الله و بركاته.
روح‌الله الموسوي الخميني
امام خميني چند روز پس از صدور اين پيام در جمع اقشار مختلف مردم به تشريح ويژگي‌هاي روز جهاني قدس پرداختند. امام در اين سخنراني كه روز 25 مرداد 1358 در شهر قم بيان كردند، فرمودند:
بسم‌الله الرحمن الرحيم
«روز قدس» يك روز جهاني است. روزي نيست كه فقط اختصاص به قدس داشته باشد. روز مقابلة مستضعفين با مستكبرين است. روز مقابلة ملتهايي است كه در زير فشار ظلم ‌آمريكا و غير امريكا بودند، در مقابل ابرقدرتهاست. روزي است كه بايد مستضعفين مجهز بشوند در مقابل مستكبرين، و دماغ مستكبرين را به خاك بمالند. روزي است كه بين منافقين و متعهدين امتياز خواهد شد. متعهدين اين روز را روز قدس مي‌دانند، و عمل مي‌كنند به آنچه بايد بكنند. و منافقين ـ آنهايي كه با ابرقدرتها در زير پرده آشنايي دارند و با اسرائيل دوستي ـ در اين روز بي‌تفاوت هستند، يا ملتها را نمي‌گذارند كه تظاهر كنند. روز قدس روزي است كه بايد سرنوشت ملتهاي مستضعف معلوم شود، بايد ملتهاي مستضعف اعلام وجود بكنند در مقابل مستكبرين. بايد همانطور كه ايران قيام كرد و دماغ مستكبرين را به خاك ماليد و خواهد ماليد،‌ تمام ملتها قيام كنند و اين جرثومه‌هاي فساد را به زباله‌دانها بريزند. روز قدس روزي است كه بايد اين دنباله‌روهاي رژيم سابق در ايران، و آن توطئه‌چينهاي رژيم فاسد و ابرقدرتها در ساير جاها خصوصاً در لبنان، تكليف خودشان را بدانند. روزي است كه بايد همت كنيد و همت كنيم كه قدس را نجات بدهيم؛ و برادران لبناني را از اين فشارها نجات بدهيم. روزي است كه بايد تمام مستضعفين را از چنگال مستكبرين بيرون بياوريم. روزي است كه بايد جامعة مسلمين همه اظهار وجود بكنند و هشدار بدهند به ابرقدرتها و به اين تفاله‌هايي كه مانده است از آنها ـ چه در ايران و چه در ساير جاها.
روز قدس، روزي است كه بايد به اين روشنفكراني كه در زير پرده با آمريكا و عمال امريكا روابط دارند هشدار داد. هشدار به اينكه اگر از فضولي دست برنداريد، سركوب خواهيد شد! ما به آنها مهلت داديم و با ‌آنها با ملايمت رفتار كرديم كه شايد دست از شيطنت بردارند و اگر دست برندارند، كلمة آخر را خواهيم گفت و خواهيم به آنها فهماند كه ديگر رژيم سابق قابل برگشتن نيست و ديگر امريكا نمي‌تواند به اينجا حكومت كند، و ديگر ساير ابرقدرتها نمي‌توانند در اين مملكت حكومت كنند. روز قدس روزي است كه بايد به همة ابرقدرتها هشدار داد كه بايد دست خود را از روي مستضعفين برداريد و سر جاي خود بنشينيد.
اسرائيل دشمن بشريت، دشمن انسان، كه هر روز غائله ايجاد مي‌كند و برادرهاي ما را در جنوب لبنان به آتش مي‌كشد، بايد بداند كه ديگر اربابهاي او رنگي ندارند در دنيا، و بايد انزوا اختيار كنند؛ طمعها را از ايران بايد قطع كنند، دستهاي آنها بايد از همة ممالك اسلامي قطع شود؛ عمال آن در همة ممالك اسلامي بايد كنار بروند. روز قدس روز اعلام يك چنين مطلبي است. اعلام اين است به شياطيني كه ملتهاي اسلام را مي‌خواهند كنار بگذارند، و ابرقدرتها را به ميدان بياورند. روز قدس روزي است كه قطع آمال آنها را بكند؛ و به آنها هشدار بدهد كه گذشت آن زمانها.
روز قدس روز اسلام است. روز قدس روزي است كه اسلام را بايد احيا كرد و احيا بكنيم، و قوانين اسلام در ممالك اسلامي اجرا بشود. روز قدس روزي است كه بايد به همة ابرقدرتها هشدار بدهيم كه اسلام ديگر تحت سيطرة شما، به واسطة عمال خبيث شما، واقع نخواهد شد. روز قدس، روز حيات اسلام است. بايد مسلمين بهوش بيايند، بايد بفهمند قدرتي را كه مسلمين دارند؛ قدرتهاي مادي، قدرتهاي معنوي. مسلمين كه يك ميليارد جمعيت هستند و پشتوانة خدايي دارند و اسلام پشتوانة آنهاست و ايمان پشتوانة آنهاست از چه بايد بترسند؟ ما با يك جمعيت كمي در مقابل دشمنهاي زياد، دشمنهاي بسيار، قيام كرديم و ابرقدرتها را شكست داديم. و كسي گمان نكند كه ديگر بعضي از اين قشرهاي فاسد، بعضي از اين چپ‌روهاي امريكايي يا غير امريكايي، بتوانند در اين مملكت اظهار وجود كنند. آن روز كه ما بخواهيم و ملت ما بخواهند، در ظرف چند ساعت تمام آنها به زباله‌دانهاي فنا خواهند ريخته شد. ملت بزرگ ما ديگر از اين حركات مذبوحانه نخواهد ترسيد. حركات اسرائيل در جنوب لبنان و نسبت به فلسطين همين حركات مذبوحانه است. حركاتي است كه اواخر عمر، اشخاص فاسد مي‌كنندـ چنانچه شاه ما، شاه مخلوع ايران اين حركات را كرد، و منتهي به فنا شد.
دولتهاي عالَم بدانند كه اسلام شكست بردار نيست. اسلام و تعاليم قرآن بر همة ممالك بايد غلبه كند. دين بايد دين الهي باشد، اسلام دين خداست؛ و بايد در همة اقطار اسلام پيشروي كند. روز قدس، اعلام يك چنين مطلبي است،‌اعلام به اين است كه مسلمين به پيش! براي پيشرفت در همة اقطار عالَم. روز قدس فقط روز فلسطين نيست، روز اسلام است؛ روز حكومت اسلامي است. روزي است كه بايد جمهوري اسلامي در سراسر كشورها بيرق آن برافراشته شود. روزي است كه بايد به ابرقدرتها فهماند كه ديگر آنها نمي‌توانند در ممالك اسلامي پيشروي كنند.
من روز قدس را روز اسلام و روز رسول اكرم مي‌دانم، و روزي است كه بايد ما تمام قواي خودمان را مجهز كنيم؛ و مسلمين از آن انزوايي كه آنها را كشانده بودند خارج شوند، و با تمام قدرت و قوت در مقابل اجانب بايستند و ما در مقابل اجانب با تمام قوا ايستاده‌ايم، و نخواهيم اجازه داد كسان ديگر در مملكت ما دخالت كنند، و مسلمين نبايد اجازه بدهند كه كسان ديگر در ممالكشان دخالت كنند. در روز قدس، ملتها بايد به حكومتهايي كه خائن هستند هشدار دهند. روز قدس روزي است كه ما خواهيم فهميد چه اشخاصي و چه رژيمهايي با توطئه‌گرهاي بين‌المللي موافقت دارند و با اسلام مخالفت. آنهايي كه شركت ندارند مخالف با اسلام هستند، و موافق با اسرائيل، و آنهائي كه شركت كردند متعهد هستند و موافق با اسلام و مخالف با دشمنان اسلام ـ كه در رأس آنها امريكا و اسرائيل است. روز قدس روز امتياز حق از باطل است، روز جدايي حق و باطل است.
من از خداوند تبارك و تعالي خواهانم كه غلبه بدهد اسلام را بر همة قشرهاي عالَم؛ بر همة مستكبرين، مستضعفين را غلبه بدهد. و از خداي تبارك و تعالي خواهانم كه برادرهاي ما را در فلسطين، در جنوب لبنان و در هر جايي از عالَم كه هستند، از دست مستكبرين و از دست چپاولگران نجات بدهد.
والسلام علي رسول الله و علي أئمة المسلمين

منبع:با استفاده از صحيفه امام، ج 9

ونزوئلا از خرید تسلیحات نظامی روسی رضایت دارد
معاون رئیس جمهوری ونزوئلا در مسكو اعلام كرد كه كشورش تمامی نیازهای تسلیحات نظامی برای تجهیز نیروهای مسلح و دفاع از امنیت خود را از روسیه تامین می‌كند.
معاون رئیس جمهوری ونزوئلا در مسكو اعلام كرد كه كشورش تمامی نیازهای تسلیحات نظامی برای تجهیز نیروهای مسلح و دفاع از امنیت خود را از روسیه تامین می‌كند.
به نقل از روزنامه «ورمیا نووستی»، رامون كاریسلاوس، معاون رئیس جمهوری ونزوئلا پس از گفتگوهای روز گذشته خود با آلكساندر ژوكوف، معاون نخست وزیر روسیه در مسكو، اعلام كرد كه كشورش حاضر است تمامی نیازهای تسلیحات نظامی برای دفاع از امنیت خویش را از روسیه تامین كند.
در ماه مارس سال ۲۰۰۵ ونزوئلا و روسیه توافق نامه ای در خصوص خرید ۱۰۰ هزار اسلحه خودكار كلاشینكوف روسی امضاء كردند. بعد از یك سال ۱۰۰ هزار گلوله و در سال ۲۰۰۶ نیز ۳۸ بالگرد جنگی «میگ-۳۵» و توافق نامه ای نیز برای خرید ۲۴ فروند جنگنده «سوخو-۳۰» امضاء شد.
كاریسلاوس روز گذشته یادآور شد، توسعه همكاریهای گسترده بین دو كشور در زمینه انرژی، صنایع غذایی و صنعت در حال توسعه است.
وی اخبار منتشره در مورد خرید زیردریایی دیزلی «وارشاوینكا» از روسیه را تكذیب نكرد، ولی از دادن هر نوع توضیحی در مورد تعداد آنها خودداری كرد. به گفته معاون رئیس جمهوری ونزوئلا، خریدهای تسلیحاتی كاراكاس بر اساس برنامه ریزی انجام شده برای تجهیز نیروهای مسلح كشور صورت می گیرد.
معاون نخست وزیر روسیه نیز خاطر نشان ساخت كه ونزوئلا فعالانه با شركتهای «لوك اوئیل» و «گازپروم» روسی همكاری دارد. وی گفت، روسیه ونزوئلا را یكی از شركای اصلی خود در منطقه آمریكای لاتین می‌داند و اهمیت بسیار زیادی برای تقویت روابط دوجانبه با این كشور قائل است.
طبق گفته‌های ژوكوف، سفر هوگو چاوز، رئیس جمهوری ونزوئلا به روسیه در اواخر ماه جولای صورت خواهد گرفت.

...........................................................................................................................................................

بـهـشـتی بـسیار دمـوكـرات و حـلـیـم بـود
حجت‌الاسلام والمسلمین سیدحسین موسوی تبریزی با تشریح وقایع روزهای منتهی به حادثه انفجار حزب جمهوری اسلامی در ۷ تیر سال ۶۰ و بیان این‌كه پرونده‌ی قضایی این حادثه تشكیل نشد، درباره پیگیری موضوع انفجارهای ابتدای انقلاب در مجامع بین‌المللی تاكید كرد كه امروز وزارت خارجه باید پرونده تحویل رجوی و تروریست‌ها را پیگیری كند.
حجت‌الاسلام والمسلمین سیدحسین موسوی تبریزی با تشریح وقایع روزهای منتهی به حادثه انفجار حزب جمهوری اسلامی در ۷ تیر سال ۶۰ و بیان این‌كه پرونده‌ی قضایی این حادثه تشكیل نشد، درباره پیگیری موضوع انفجارهای ابتدای انقلاب در مجامع بین‌المللی تاكید كرد كه امروز وزارت خارجه باید پرونده تحویل رجوی و تروریست‌ها را پیگیری كند.
حجت‌الاسلام والمسلمین سیدحسین موسوی تبریزی كه در مقطع حادثه انفجار ۷ تیر در دستگاه قضایی مسوولیت داشته است در گفت‌وگو با خبرنگار تاریخ ایسنا گفت: «از ابتدای پیروزی انقلاب، گروه‌های مجاهدین خلق آزاد بودند، فعالیت‌های سیاسی زیاد و روزنامه و دفاتر متعدد داشتند حتی جمعه‌ها و روزهای تعطیل بعضا افراد را برای یاد دادن كارهای رزمی، كار با وسایل جنگی، اسلحه و... به كوه‌ها می‌بردند،گاهی فعالیت‌هایشان در ساختمان‌های دولتی بود كه از اول پیروزی انقلاب آن را تصرف كرده بودند و تحویل نمی‌دادند و اسلحه و مهمات و هر وسیله نظامی دیگری داشتند را همه از پادگان‌ها برده بودند و مشكلی در رابطه با انجام فعالیت نداشتند، در مسایل سیاسی نیز فعال بودند و اطلاعیه می‌دادند و از آزادی سیاسی برخوردار بودند.»
● ابتدای انقلاب هیچ برخوردی با منافقین نشد كه ادعا كنند نگذاشتند ما كار كنیم
وی اظهار كرد: «در اواخر نیمه دوم سال ۵۸ كه دو انتخابات داشتیم، یكی انتخابات مجلس و دیگری انتخابات ریاست‌جمهوری. آنها هم در انتخابات مجلس اول شركت كردند و كاندیدا داشتند. مسعود رجوی از تهران و موسی خیابانی از تبریز كاندیدا شدند. انتخابات آزاد بود. هیچ نوع برخورد نظامی، سیاسی و قضایی با آنها نشد كه ادعا كنند نگذاشتند ما كار كنیم حتی خود امام (ره) به آن‌ها وقت ملاقات داد؛ موسی خیابانی و مسعود رجوی هم با آن‌ها ملاقات كردند كه حتی عده‌ای از دوستان ما و از جمله خود من با امام(ره) صحبت كردیم كه چرا به آن‌ها وقت ملاقات دادید. امام(ره) فرمودند كه من می‌خواستم با آن‌ها اتمام حجت شود كه بعد نگویند ما نتوانستیم حرف‌هایمان را بزنیم.»
وی افزود: «می‌خواستیم حرف‌هایشان را بشنویم تا این‌كه آن‌ها در خیابان‌ها تجمعاتی به بهانه‌های مختلف برگزار كردند؛ از جمله بهانه‌ی آن‌ها دستگیری محمدعلی سعادتی بود كه برخورد قضایی با او شده بود، اول انقلاب، محمدعلی سعادتی در دادستانی انقلاب تهران كار می‌كرد. در آنجا با كاردار سفارت روسیه ارتباط پیدا كرده بود. برای كاردار سفارت روسیه پرونده سرلشكر مقربی، جاسوس سابق شوروی كه زمان شاه اعدام شده بود مهم بود. می‌خواستند بدانند چه چیزی را لو داده است و چه گفته است. خواسته بود كه پرونده را برایش بیاورد. محمدعلی سعادتی هم حدود ۹۰ صفحه از آن پرونده را از دادگاه دزدیده بود و در حال تحویل به او، افراد كمیته سعادتی را گرفته بودند. او را دستگیر كرده بودند و به دادستانی تحویل دادند.»
موسوی تبریزی ادامه داد: «بیشتر از یك سال در زندان بود تا نیمه دوم آبان ماه ۵۹ بود كه من او را محاكمه كردم. هنوز دادستان كل نشده بودم؛ اما حاكم شرع در آذربایجان غربی و شرقی بودم اما چون حكم كلی داشتم، در جاهای مختلف هم اگر لازم بود كسی محاكمه شود به آنجا می‌رفتم. مرحوم آقای بهشتی، رییس قوه‌ی قضاییه و دیوان عالی كشور بود و آقای قدوسی هم دادستان كل انقلاب. آن‌ها به من گفتند از امام(ره) هم حكم گرفتیم و محاكمه را انجام دادیم كه از آنجا كه جاسوسی او مشخص بود به ۱۵ سال زندان محكومش كردیم.»
● منافقین در ۲۵ خرداد ۶۰ رسما اعلام كردند كه بعد از این برخورد نظامی خواهند داشت
وی با اشاره به شورشی كه در زندان اتفاق افتاد بیان كرد: «تنها كسی كه تا آن زمان از میان اعضای معروف مجاهدین با او برخورد قضایی شده بود، محمدعلی سعادتی بود؛ البته گاهی در خیابان‌ها در تجمعات و ناآرامی‌هایی كه ایجاد می‌كردند عده‌ای دستگیر و بعد آزاد می‌شدند، تا آن روز برخورد سختی با آن‌ها نشده بود. تا این‌كه در ۲۵ خرداد سال ۶۰ رسما اعلام كردند و اعلامیه دادند كه بعد از این برخورد نظامی خواهیم كرد و در این برخورد نظامی، به تهدید با اسلحه و كشتار اقدام كردند.»
وی افزود: «بعد هم راهپیمایی مفصل و درگیری خیابانی در ۲۸ خرداد راه انداختند و می‌خواستند آیت‌الله خامنه‌ای را ۶ تیر در تهران ترور كنند كه موفق نبودند و ناقص انجام گرفت و شب ۷ تیر هم انفجار ۷ تیر پیش آمد. آن زمان من در تبریز قاضی بودم و می‌توانستم به واسطه حكمی كه داشتم در تمام دادگاه‌های ایران قضاوت كنم. در آن مقطع در مازندان بودم، محاكماتی انجام دادم و برای محاكمه به مشهد می‌رفتم كه در راه جریان ۷ تیر را شنیدم.»
● مادامی كه منافقین دست به ترور و انفجار نزده بودند، هیچ برخوردی با آن‌ها نشده بود
وی افزود: «مادامی كه آن‌ها دست به ترور و انفجار نزده بودند، هیچ برخوردی با آن‌ها نشده بود. مرحوم آیت‌الله قدوسی به عنوان دادستان كل انقلاب اعلامیه دادند كه اگر آنها كارهای سیاسی كنند و اسلحه‌ها را تحویل دهند و ساختمان‌های دولتی را تحویل دهند، دولت با آن‌ها هیچ برخوردی نخواهد كرد و با آنها اتمام حجت كرد و این اطلاعیه حدود یك ماه قبل از آن بود كه اطلاعیه نظامی را دادند.»
● منافقین در كل كشور بیش از ده هزار نفر نیروی مسلح داشتند
موسوی تبریزی بیان كرد: «سازمان مجاهدین لااقل در كل كشور بیش از ده هزار نفر نیروی مسلح داشتند و واقعیت این بود كه در میان جوانان و به ویژه دخترخانم‌ها خیلی كار كرده بودند و آن‌ها را تحت تاثیر قرار داده بودند. سابقه‌ی مبارزاتی زیادی داشتند. از گروه‌های مسلمانی كه سابقه مبارزتی زیادی داشتند، بودند. مجاهدین خلق گروهی بودند كه تا حدی محبوبیت هم داشتند.نظام هم با آن‌ها برخورد نكرده بود اما علیه مسوولان می‌نوشتند. حدود ۲ سال و نیم آن‌ها به راحتی فعالیت می‌كردند و كاملا آزاد بودند. چون در حكومت نبودند علیه حكومتی‌ها بسیار حرف می‌زدند.»
● كودتای درونی در داخل مجاهدین خلق انجام شد
وی اضافه كرد: «اعضای این سازمان از سال ۴۲ به بعد شروع به مبارزه كردند. گروه متدینی بودند كه كم كم به طرف گروه‌های كمونیستی رفتند و تحلیل‌ها از دین برای آن‌ها عوض شد و به دنبال تحلیل‌های مادی رفتند. سال ۵۰ بزرگانشان، دستگیر و كشته شدند و پس از آن كمونیست‌ها در میان جوان‌ترهایشان نفوذ كردند و با تحلیل‌هایی، فكرشان را عوض كردند. طوری كه كودتای درونی در داخل مجاهدین خلق انجام شد.»
وی گفت: «البته معتقدیم ساواك هم در این كودتا بی‌تاثیر نبود و تصفیه درونی با نفوذ ساواك انجام شد و حتی مرحوم شریف واقفی را خودشان كشتند.علیه آقای طالقانی و منتظری و هاشمی رفسنجانی پیش ساواك اقرار می‌كردند و آن‌ها را در دردسر می‌انداختند. یك نوع تصفیه درون‌گروهی. از بیرون و درون زندان هم مسایلی پیش آمد. به نام مجاهدین خلق اطلاعیه‌ای صادر شد كه ما دیگر مسلمان نیستیم. اعلام كردند از اسلام دست برداشتند و آر‌مشان هم كه آیه‌ای از قرآن بود را از كتاب‌هایشان برداشتند.»
موسوی تبریزی بیان كرد: «بعد از یكی دو سال دوباره مسعود رجوی و موسی خیابانی گفتند ما همچنان مسلمانیم و آن‌ها را كه گفتند مسلمان نیستیم را قبول نداریم. این در حالی بود كه زمان اعلام موضع قبلی آنها سكوت كرده بودند. در درون زندان هم علیه انقلابیون مسلمان حركت‌های تندی انجام می‌دادند و آن‌ها را متهم می‌كردند.»
● انقلابیون مذهبی اعم از ملی‌مذهبی‌ها با اعضای سازمان مجاهدین خلق خوب نبودند
وی در ادامه به ایسنا گفت: «از آن طرف هم طیفی بودند كه در میان انقلابیون در زندان مثل مرحوم آقای لاجوردی، فاكر و معادیخواه و مرحوم آیت‌الله ربانی شیرازی با آن‌ها در زندان تند برخورد می‌كردند. عده‌ای هم مثل آقای هاشمی، طالقانی، مهدوی كنی و منتظری می‌خواستند آنها طرد نشوند و مماشات می‌كردند؛ اما كلا انقلابیون مذهبی اعم از ملی‌مذهبی‌ها مثل طیف بازرگان با آن‌ها خوب نبودند و به آن‌ها اعتماد نداشتند. طیف آقای بهشتی و جامعه روحانیت هم به آن‌ها اعتماد نداشتند. گروه‌هایی مثل موتلفه هم كه در زندان بودند این‌گونه بودند.»
● در تنهایی بنی‌صدر بود كه منافقین به او نزدیك شدند
موسوی تبریزی اضافه كرد: «بنی‌صدر می‌گفت كه من اندیشه قرن هستم و به خاطر كبر و غروری كه داشت هیچ‌كس حاضر نبود با او كار كند. او در درون حكومت تا حدودی تنها بود و چند نیرو بیشتر نداشت. در این تنهایی بنی‌صدر بود كه منافقین به او نزدیك شدند و پشت پرده با او رفاقت پیدا كرد. یك نفر در دفتر آقای بنی‌صدر به نام سعید زنجانی بین آن‌ها و آقای بنی‌صدر رابط شده بود و رفت و آمدها شروع شد.»
● شهید بهشتی معتقد بود باید با اعضای سازمان مجاهدین تعامل شود
بهشتی بسیار دموكرات و حلیم بود
وی افزود: «مرحوم شهید بهشتی اصلا با این‌ها برخورد نكرد و معتقد بود باید با این گروه تعامل شود. نظر ایشان این بود كه آنها جذب شوند. آن‌ها در دانشگاه‌ها تشكل‌های فعال زیادی داشتند؛ وقتی آقای هاشمی در آن مقطع به تبریز رفته بود، با تجمعات، فضایی را علیه آقای هاشمی ایجاد كرده بودند تا جایی كه در نهایت آقای هاشمی نتوانست سخرانی كند. وقتی من به دانشگاه رفتم حدود ۱۳ گروه تشكل‌های فعال در آن جا داشتند. بهشتی بسیار دموكرات و حلیم بود. به خاطر دارم زمانی در شورای انقلاب با شهید بهشتی بودیم راننده‌ی آقای بهشتی گفت دختر خانمی مقابل در گریه می‌كند كه من از اینجا نمی‌روم مگر این‌كه آقای بهشتی را ببینم. وقتی آقای بهشتی را دید به سرعت اتهامات بی‌پایه‌ای را به آقای بهشتی نسبت داد. آقای بهشتی گوش می‌داد و چیزی نمی‌گفت وقتی حرف‌های آن دختر تمام شد، آقای بهشتی با مهربانی و صبوری پاسخ او را در تمام مواردی كه مطرح كرده بود، داد و شروع به نصیحت كرد. دوباره آن دختر گریه كرد كه من اشتباه كردم و مرا تحریك كردند. برخورد آقای بهشتی دایما این‌گونه بود. آقای بهشتی در تلویزیون با هر كس كه اعلام آمادگی می‌كرد صحبت می‌كرد. با بدترین كمونیست‌ها صحبت می‌كرد.»
● بدترین خیانت منافقین این است كه كشور را به خشونت كشاندند
انقلابی بر مبنای رفتاری حلیمانه داشتیم
وی گفت: «بدترین خیانت منافقین این است كه كشور ما را به خشونت كشاندند و خشونت، خشونت می‌آورد. تا آن زمان تعداد محدودی اعدام شده بودند. امام(ره) فرموده بود كسانی از ساواكی‌ها كه شكنجه‌گر قاتل نبودند اعدام نشوند. فقط تعدادی از قاتلین ساواك كه دستور مستقیم برای حمله به مردم، كشتار و شكنجه می‌دادند،‌ قصاص و بقیه عفو شوند. ما انقلابی بر مبنای رفتاری حلیمانه داشتیم.»
● بزرگ‌ترین خیانت منافقین این بود كه روش مسوولان را عوض كردند
موسوی تبریزی اظهار كرد: «بزرگ‌ترین خیانت منافقین این بود كه روش مسوولان را عوض كردند. اقدامات آنها به ناچار روند لطیف و خوب نظام را عوض و مسوولان را در ماشین‌های ضدگلوله، خانه‌های محافظ‌ دار و... كرد. نخست‌وزیر ما با دوچرخه رفت و آمد می‌كردند. بزرگ‌ترین مسوولان با پیكان و یك راننده رفت و آمد می‌كردند.»
موسوی تبریزی با بیان اینكه اكثر مبارزان انقلابی زمان شاه كه مسوولیتی داشتند در این دوره تقریبا همه عضو حزب جمهوری شدند اضافه كرد: «انفجار دفتر حزب قطعا كار آمریكا بود و منافقین با نفوذ این كار را كردند. آمریكا می‌خواست از اشغال سفارت انتقام بگیرد. فكر می‌كردند با از بین بردن تمام مسوولان به سرعت می‌توانند بر امور مسلط شد و امام(ره) هم كاری نمی‌تواند بكند. كار خدا این بود كه مجلسی‌های حزبی غالبا شب در جلسه شركت نكرده بودند و با حضور مجروحان در جلسه، مجلس رسمیت یافت. آقای هاشمی نیز به حزب نرفتند. رییس مجلس بود و خوب توانست مسایل را اداره كند. فردای آن روز نیز امام(ره) آقای موسوی اردبیلی را به عنوان رییس دیوان عالی كشور و ربانی املشی را به عنوان دادستان كل كشور منصوب كردند. اركان نظام به هم نخورد و كشور اداره شد؛ البته شخصیت‌های بزرگی را از دست دادیم كه امروز هم ضربه‌ی آن را می‌بینیم. قطعا اگر امروز آقای بهشتی بود خیلی از مسایل با وجود ایشان بسیار بهتر اداره می‌شد.»
وی افزود: «پس از انفجار محمدرضا كلاهی چند روزی در ایران مخفی بود اما آن زمان كه وزارت اطلاعات نداشتیم، در سال ۶۲ تاسیس شد، كارها عموما توسط دادستان و كمیته‌ها انجام می‌گرفت. سپاه هم تازه تشكیل شده بود و بیشتر در جنگ مشغول بود. البته یك معاونت اطلاعات داشت اما به آن قدرت نبود. منافقین كارهایش را از قبل دقیق برنامه‌ریزی می‌كرد و در همه جا نفوذی داشت؛ مسوول روابط عمومی حزب جمهوری اسلامی كسی كه همه‌كاره‌ی تداركات و روابط عمومی حزب است، نفوذی بود. كشمیری كه خود دبیر شورای عالی امنیت ملی كشور بود و جلسات را اداره می‌كرد، از منافقین بود. آن كسی كه آقای قدوسی را شهید كرد، مسوول نامه‌های محرمانه آقای قدوسی بود و شبانه‌روز در دادستانی بود.»
● پرونده‌ی قضایی حادثه ۷ تیر تشكیل نشد
وی افزود: «پیگیری‌هایی شد و همه متوجه شدند كه مسوول این كار آقای كلاهی بوده است. اما پرونده‌ی قضایی تشكیل نشد. چون شخصی در كار نبود؛ این یكی از جرایم مهم سازمان مجاهدین خلق است كه اصلا دنبال نشد؛ اما پرونده‌ی انفجار دفتر ریاست‌جمهوری را آقای ربانی املشی قبل از اینكه من به دادستانی بروم، دنبال كرده بود كه بیشتر یك درگیری درون حزبی بود چون از اول پرونده،‌ بحث منحرف شده بود و به جایی نرسید.»
● وقتی دادستان انقلاب شدم، راضی نشدم پرونده منحرف انفجار دفتر ریاست‌جمهوری را تحویل بگیرم
موسوی تبریزی بیان كرد: « من شهریور ۶۰ دادستان كل انقلاب شدم. وقتی من دادستان كل انقلاب شدم، راضی نشدم آن پرونده منحرف شده را تحویل بگیرم. یك طیف می‌خواست انفجار دفتر ریاست جمهوری را به عهده طیف دیگر بیندازند. عده‌ای را متهم و بازداشت كردند، سرانجام آنچنان سیاسی شده بود كه امام (ره) دستور داد كه آنها را آزاد كنند و پرونده مختومه اعلام شود.»
● امروز وزارت خارجه باید پرونده تحویل رجوی و تروریست‌ها را پیگیری كند
موسوی تبریزی درباره پیگیری بین‌المللی پرونده انفجارها به ایسنا گفت: «ایران آن زمان با اینترپل قرارداد نداشت. از طرفی بحث مبارزه با تروریسم كه امروز مد شده است، آن زمان نبود. آن زمان بارها ما به آمریكا انتقاد كردیم كه شما كه طرفدار حقوق بشر هستید چرا این تروریست‌ها را راه می‌دهید. فرانسه كه سمبل دموكراسی است، رسما به رجوی بعد از این اتفاقات اجازه ورود داد حتی مجاهدین خلق را به عنوان تروریست نمی‌شناختند. كشورهای اروپایی آن زمان با ایران رابطه خوبی نداشتند. زمان جنگ بود اما امروز وزارت خارجه باید مساله تحویل رجوی و تروریست‌ها را پیگیری كند.»


گفت‌وگو حمیده صفامنش