مادر... یعنی مهربانی
مادریعنی مهربانی
مهربانی یعنی شکوفه خنده برلبان مادر
خنده یعنی معنای زندگی
ومعنای زندگی یعنی مادر.
<<<<<<<<<<<<<<
مادرجان!
اگرباران بودم ، آنقدرمی باریدم تاغبارغم از دلت بردارم.
اگراشک بودم ، مثل باران بهاری به پایت می گریستم.
اگرگل بودم ، شاخه ای ازوجودم راتقدیم وجودعزیزت می کردم.
اگرعشق بودم ، آهنگ دوست داشتن رابرایت می نواختم .
ولی افسوس که نه بارانم ، نه اشک ، نه گل ونه عشق .
اماهرچه هستم دوستت دارم " مادر "

مراطاقت نیست ...
خدایاچگونه می توانی بیقراریم راببینی ؟
من که سرتا پا نیازم به تو ومهرتوست.
یعنی رحمت تو ازمهرمادرکمتراست؟
توکه سایه رحمتت هیچ وقت کوتاه نبوده !
به من بگو...
گناهی کردم که درمرام تو توان بخشیدن آن نباشد؟
شرمم بادازاین کوه گناه ، که هرکاری می کنم قله اش آفتابیست!
چگونه فریادت کنم تا این سکوت سنگین رابشکنی؟
... وبالبخندت آرامم کنی؟
خدایا !
تاحال همه خواندن هاازتوبوده واجابت نکردن ها ازمن.
زمین تا آسمان فرق است.
میان روبرگرداندن همچون من واجابت نشنیدن ازتو!
مراطاقت اجابت نشنیدن ازتونیست!
مراطاقت نیست!